در تحلیل فاندامنتال ( تحلیل بنیادی ) این عوامل اقتصادی است که بر عرضه و تقاضا تاثیر می گذارد و باعث افزایش ٬ کاهش و یا ثابت ماندن قیمت سهم می شود. یک تحلیل گر فاندامنتال تاثیر تمام فاکتور های مربوط را بر روی قیمت هر چیزی بررسی می کند تا در نهایت تحلیل تكنیكال یا بنیادی؟ بتواند ارزش ذاتی آن سهم یا هرکالای سرمایه ای دیگر را محاسبه کند.
تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی ؟
جنگ بین تحلیل گران تکنیکال و بنیادی سابقه ای تاریخی دارد و به دهه های اخیر محدود نمی شود. گاهی جنگ بین طرفداران این دو مکتب تحلیل گری به قدری بالا می رود که می توان آن را با مشاجره های مرسوم بین طرفداران استقلال و پرسپولیس مقایسه کرد.
طرفداران تحلیل تکنیکال به این جریان اعتقاد دارند همه اطلاعات مهم بازار در نمودار قیمت و حجم معاملات منعکس شده است در حالی که معامله گران بنیادی بر روی اطلاعات مالی شرکتها تمرکز دارند. اطلاعاتی مانند ترازنامه، حساب تحلیل تكنیكال یا بنیادی؟ سود و زیان، جریان وجوه نقد، EPS و DPS از جمله فاکتورهایی هستند که برای تحلیلگران فاندامنتال مهم هستند.
در تحلیل فاندامنتال ( تحلیل بنیادی ) این عوامل اقتصادی است که بر عرضه و تقاضا تاثیر می گذارد و باعث افزایش ٬ کاهش و یا ثابت ماندن قیمت سهم می شود. یک تحلیل گر فاندامنتال تاثیر تمام فاکتور های مربوط را بر روی قیمت هر چیزی بررسی می کند تا در نهایت بتواند ارزش ذاتی آن سهم یا هرکالای سرمایه ای دیگر را محاسبه کند.
ارزش ذاتی در اصل بیان می کند که قیمت فعلی سهم ٬ طلا یا ارز و … آیا ارزش واقعی آن کالا است یا خیر. برای مثال وقتی تحلیل گر سهم X را بررسی می کند و به این نتیجه می رسد که قیمت این سهم باید ۴۰۰ تومان باشد ولی در حال حاضر ۲۰۰ تومان است به این نتیجه می رسد که این سهم برای سرمایه گذاری مناسب است و ارزش ذاتی سهم ۴۰۰ تومان است. (برای درک بهتر این موضوع مطلب تفاوت ارزش و قیمت که مثال های بیشتری در این ارتباط دارد را حتما بخوانید.)
هر دو روش تحلیل گری تکنیکال و بنیادی به دنبال پاسخ دادن به یک سوال هستند!؟ اینکه قیمت سهم در آینده تمایل به نزول دارد و یا صعود. در واقع آنها هر دو به دنبال پاسخ دادن به یک سوال از دو راه مختلف هستند.
سبک تحلیل تکنیکال و بنیادی چگونه است ؟
تحلیل گر بنیادی علت های تغییر قیمت را بررسی می کند در حالی که تحلیل گر تکنیکال تاثیر این علت ها بر قیمت را به چالش می کشاند. تحلیل گر تکنیکال تنها چیزی که برای پیش بینی قیمت آینده سهم نیاز دارد خود قیمت است. او نیازی به این ندارد که بداند دلیل تغییرات قیمت سهم چیست او فقط خود قیمت و حجم معاملات را برای پیش بینی اش نیاز دارد.
اما تحلیل گر بنیادی به دنبال فهمیدن دلیل و علت تغییرات قیمت است. اگر قیمت سهم های پالایشگاهی بالا رفته به خاطر افزایش قیمت نفت است و یا دلیل دیگری دارد؟
تحلیل گران تمایل دارند یکی از این دو سبک تحلیل را برای معامله گری انتخاب کنند. ولی بهترین کار این است که هر دو این سبک ها را برای رسیدن به یک استراتژی معاملاتی بهینه به کار گرفت. استراتژی که می تواند سود های بسیاری را برای معامله گر به ارمغان بیاورد.
تحلیل تکنیکال و بنیادی همانند دو بال برای پرواز هستند. عدم وجود هرکدام مانع از پرواز کردن می شود.
تحلیل تکنیکال و بنیادی دو بال برای پرواز
برای درک بهتر این تفاوت ها تحلیل تكنیكال یا بنیادی؟ مثال زیر را در نظر بگیرید:
سهم X را در نظر بگیرید که در حال حاضر قیمتش ۲۰۰ تومان است. قرار است خط تولید جدید شرکت تا چند ماه آینده افتتاح شود ولی غیر از افراد با نفوذ و مدیران شرکت اشخاص دیگر از این خبر اطلاعی ندارند و این خبر هنوز رسانه ای نشده است.
حالا افراد آگاه از این خبر سهم را می خرند و به دوستان و آشنایان نیز پیشنهاد می کنند که این سهم را بخرند. با خرید این سهم قیمت سهم افزایش پیدا می کند و همچنین در حجم معاملات سهم تغییراتی مشاهده می شود.
نشانه های اولیه برای تحلیل گران تکنیکال آشکار می شود. در ابتدای حرکت سهم افرادی که رانت دارند و از آینده سهم خبر دارند وارد سهم می شوند. در ادامه افراد حرفه ای تکنیکالیست می توانند وارد شوند و در انتهای حرکت که قیمت سهم رشد کرد و به ۴۰۰ (ارزش واقعی سهم ) رسید طمع کار ها و غیر حرفه ای ها وارد سهم می شوند تا با ضرر کام خودشان را از این معامله تلخ کنند.
اما تحلیل گران بنیادی کجای داستان هستند؟ تحلیل گران بنیادی حرفه ای با بررسی گزارش هیئت مدیره می توانند در همان مراحل اولیه وارد سهم شوند.
تحلیل تکنیکال یا بنیادی ؟
چرا تحلیل گر بنیادی باید تحلیل تکنیکال یاد بگیرد؟
برای مثال تحلیل گر بنیادی را در نظر بگیرید که به خوبی ارزش ذاتی سهمی را محاسبه می کند و متوجه می شود که قیمت فعلی سهم پایین است و این سهم پتانسیل بالایی برای رشد دارد.
آیا نتیجه این تحلیل دلیل بر این است که قیمت سهم در ماه ها یا سال های اخیر رشد خواهد کرد؟ قطعا پاسخ این سوال خیر است. یعنی تحلیل گر به درستی سهم را بررسی کرده و ارزش ذاتی سهم بسیار بالاتر از قیمت فعلی آن است اما چون اقبال بازار فعلا روی این صنعت و یا سهم مورد نظر نیست قیمت سهم رشد نمی کند و ممکن است حتی این رشد چند سال به تعویق بیفتد.
اگر معامله گر تحلیل تکنیکال بلد باشد می تواند با استفاده از تحلیل تکنیکال نقطه و زمان مناسب ورود به این سهم را پیش بینی کند و زمان خواب پولش را کمتر کند.
در نهایت یاد گرفتن تحلیل تکنیکال می تواند برای تعیین نقطه ورود مناسب تحلیل گر بنیادی را کمک کند و باعث بیشتر شدن سود معامله وی شود.
چرا تحلیل گر تکنیکال باید تحلیل بنیادی یاد بگیرد؟
حالا اگر تحلیل گر تکنیکالی بنیادی بلد نباشد آن وقت چه اتفاقی می افتد؟ اگر تحلیل گر بخواهد بر روی سهمی که بنیادی خوبی ندارد تحلیل تکنیکال بزند ریسک سرمایه گذاری اش را با این کار بالا می برد. بهتر است سهمی را برای خرید انتخاب کنیم که در عین حال که بنیاد خوبی دارد ٬ نقطه ورودش نیز خوب باشد.
در بازار نمونه های زیادی را می توانید مشاهده کنید که سفته بازان قیمت سهمی را که بنیاد مناسبی ندارد بالا می برند و در قیمت های بالا با انتشار اخبار دروغین مثبت از سهم آن را به افراد طمع کار و مبتدی می فروشند.
این مطلب که از دوره ” درس های معامله گری وارن بافت ” می باشد برایتان مفید است : “ترس و طمع ٬دو دشمن قوی معامله گر”
برای جمع بندی باید خدمتتان عرض کنیم که در نهایت سود بردن شما از بورس است که مهم است و نه تعصب داشتن به یکی از این مکتب های تحلیل گری. برای موفق شدن در بورس نباید خودتان را از هیچ آموزش ارزشمندی محروم کنید و از هر ابزار و عاملی تحلیل تكنیكال یا بنیادی؟ که باعث بیشتر شدن سود شما می شود باید استفاده کنید.
معامله گر خوب معامله گری است که در قدم اول یاد بگیرد چگونه جلوی ضرر کردن در بورس را بگیرد و در قدم دوم برای بدست آوردن سود تلاشش را بیشتر کند.
تحلیل تکنیکال یا بنیادی؛ کدام سود بیشتری به سرمایهگذاران بورس میرساند؟
یک کارشناس بازار سرمایه گفت: انتخاب نوع تحلیل و رویکرد مهم نیست، آن چیزی که ارزش دارد خروجی و بازده است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان؛ پیمان مولوی کارشناس بازار سرمایه در رابطه با تحلیل تکنیکال و بنیادین گفت: اولین نکته مهم برای معامله، داشتن تحلیل است و باید به این نکته توجه کنیم که هیچ کدام از این تحلیل ها بر دیگری برتری ندارند، بلکه مهم خروجی است که افراد با این تحلیل ها به دست می آورند.
این کارشناس بازار سرمایه ادامه داد: در تحلیل تکنیکال سرمایهگذاران با بررسی نمودار سهم و پیدا کردن الگوهای تکرار شونده در گذشته قیمت سهام شرکت، اقدام به خرید و فروش میکنند. اما در تحلیل بنیادین، تحلیلگر با بررسی صورتهای مالی شرکت و پیشبینی روند سودآوری بنگاه با توجه به شرایط کلان اقتصادی، قیمتهای جهانی، وضعیت صنعت و بسیاری دیگر از عوامل موثر، اقدام به سرمایه گذاری میکند.
مولوی عنوان کرد: افراد دو دسته هستند معامله گر و سرمایه گذار که معامله گران بیشتر رویکرد کوتاه مدت و تکنیکال دارند ولی سرمایه گذاران بیشتر رویکرد بنیادین دارند و با توجه به این رویکردها دست به انتخاب می زنند.
افق زمانی تکنیکالیست ها کوتاه مدت است
مولوی در رابطه با تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادین گفت: سهامدارانی که به سمت تحلیل تکنیکال می آیند بیشتر بر روی معاملات روزانه تمرکز می کنند. اما در تحلیل بنیادین افراد معمولا افق زمانی بلند تری را مد نظر قرار می دهند.
وی ادامه داد: در ایران چیزی که تحت عنوان تحلیل تکنیکال شناخته می شود ساده است. ولی در کشورهای پیشرو مالی تحلیل تکنیکال به سمت معامله الگوریتمی در حال حرکت است و بیشتر معاملات به سمت هوش مصنوعی می روند که معمولا انسان در این طور معاملات کمترین نقش را ایفا می کند.
مولوی تشریح کرد: تحلیل بنیادین عمق بسیار خوبی دارد، ولی در تحلیل تکنیکال سهامداران یادگیری نسبی از مبانی دارند. تحلیل بنیادین نیازمند تخصص و دانش کافی است و فردی که می خواهد دست به این تحلیل بزند، باید اقتصاد کلان بداند و توانایی بررسی شرکت ها از نظر مالی را داشته باشد. بنابراین افراد در تحلیل بنیادین کار نسبتا دشواری دارند.
وی ادامه داد: برای مثال اگر در سال ۹۹ گفته های تعدادی از کارشناس های تکنیکالیست را نگاه کنیم متوجه می شویم که ریزش بازار را پیش بینی نکرده بودند این در حالی است که افرادی که تحلیل بنیادین می دانستند به سهامداران گوشزد می کردند که حد ضرر برای خود مشخص کنند.
این کارشناس بازار سرمایه بیان کرد: تحلیل تکنیکال نسبت به بنیادین تحلیل سطحی تری است و چون بنیادین عمق بسیاری دارد بسیاری از سهامداران به سمت این تحلیل حرکت نمی کنند، که این مسئله فقط به کشور ما محدود نمی شود.
بازده مهم است نه رویکرد!
این کارشناس بازار سرمایه در رابطه با بازده گفت: بازده ای که افراد به دست می آورند مهم است، نه رویکردی که افراد در رسیدن به این بازده انتخاب می کنند. فرقی نمی کند تکنیکالیست باشیم یا بنیادین، بلکه هدف همه سهامداران ایجاد حداکثر بازده است.
وی ادامه داد: وارن بافت یکی از بزرگترین ثروتمندان و سرمایهگذاران بورس در جهان، بیشتر رویکرد بنیادین دارد ولی از الگوریتم های معاملاتی نیز استفاده می کند و این گفته که همه چیز تکنیکال است یا بنیادین درست نیست. بلکه رویکرد تلفیقی بر اساس سه دیدگاه رشدی، ارزشی و شاخصی مهم است.
تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی ؟
تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی ؟ این روزها بورس ایران بسیار حیاتی شده است و اکثریت مردم ایران کارهای مرتبط به بازار سرمایه را انجام میدهند. بنابراین در اینجام میخواهیم توضیح دهیم : بر چه اساسی خرید و فروش انجام دهید .
تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی ؟
تحلیل تکنیکال چیست ؟
تحلیل تکنیکال در بازار های مالی روشی برای پیش بینی رفتار احتمالی نمودار از طریق داده های گذشته همچون قیمت و تغییرات آن، حجم معاملات و … است. این روش در تمام بازار هایی که بر اساس عرضه و تقاضا فعالیت می کنند کاربرد دارد، بازار هایی همچون ارزهای خارجی، بورس اوراق بهادار و بازار طلا، فلزات گران بها و مسکن را با استفاده از این روش می توان تحلیل کرد. تحلیلگران تکنیکال بر خلاف تحلیلگران بنیادی ارزش ذاتی اوراق بهادار را اندازهگیری نمیکنند، آنها از روی تحلیل و بررسی نمودارها رفتار آتی قیمت را پیش بینی می کند. تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی
- همه چیز در نمودار قیمت دیده شده است.
- قیمت ها طبق روند مشخصی حرکت می کنند.
- تاریخ تکرار می شود.
تحلیل بنیادی چیست ؟
ممکن است خبری مختص آن شرکت بشنوید که بر وضعیت مالی آن شرکت اثر گذار باشد(مثل معافیت مالیاتی یا پرداخت تسهیلات ارزان یا بستن قرارداد جدید توسط آن شرکت یا …). به این رویکرد پایین به بالا می گویند. یا اینکه ممکن است شما خبری در خصوص صنعت آن شرکت و یا اقتصاد داخلی و جهانی و بازارهای جهانی محصولات آن شرکت بشنوید که می خواهید ببینید تأثیر آن بر وضعیت و عملکرد مالی آن شرکت چگونه است. به این حالت، رویکرد بالا به پایین می گویند.
بر اساس تجربه، رویکرد نخست تحلیل بنیادی یعنی پایین به بالا برای افراد تازه وارد مناسب تر و رویکرد بالا به پایین برای افراد با تجربه و دانش اختصاصی مناسب تر است. چرا که در روش بالا به پایین شما نیاز دارید تا از شرکت های هم گروه بیشتری اطلاعات داشته باشید. تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی
چه موقع از رویکرد نخست و چه موقع از رویکرد دوم استفاده می شود؟ در پاسخ باید بگوییم تنها وجه تمایز آنها در انتخاب، آن عامل جاذبه ای است که شما را به طرف آن شرکت یا صنعت سوق می دهد. مثلا می گویند قیمت جهانی محصول Y افزایش یافت، در این صورت می روید سراغ رویکرد بالا به پایین. در بازار سرمایه ایران از هر دو رویکرد استفاده می شود. حتی در تحلیل تکنیکال هم این دو رویکرد کاربرد دارند(مثلا نمودار شاخص صنعت را می بینید و یک سهم از داخلش پیدا می کنید(بالا به پایین) یا یک سهم تحلیل می کنید و سپس شاخص صنعت(پایین به بالا)).
تحلیل تکنیکال و بنیادی
به صورت سنتی دو روش برای تحلیل قیمت سهام در بازارهای مالی وجود دارد: تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال. به افرادی که با استفاده از تحلیل تکنیکال، قیمت آتی سهام را پیشبینی میکنند، اصطلاحاً تحلیلگر تکنیکال و به افرادی که با استفاده از دادههای اقتصادی و صورتهای مالی شرکت به پیشبینی میپردازندتحلیلگر فاندامنتال میگویند. همیشه اختلافاتی بین تحلیلگران تکنیکال و بنیادی در خصوص پیشبینی قیمت سهام وجود داشته است. باید خاطر نشان کرد که هر یک از این روشها دارای نقاط ضعف و قوت مخصوص به خود هستند که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد. همچنین به نظر میرسد بهترین کاردر این بین استفاده ترکیبی از هر دو روش است.
تحلیل بنیادی یا فاندامنتال
در تحلیل بنیادی، سهامدار با تجزیه و تحلیل دادههای مربوط به صورتهای مالی و بررسی پارامترهای اقتصادی کلان کشور و همچنین وضعیت صنعت مورد نظر، صورتهای مالی و طرحهای توسعهای خود شرکت، وضعیت سهام یک شرکت را بررسی میکند تا ارزش ذاتی سهم را شناسایی کند. بر اساس نظریه بنیادی، قیمت در بلند مدت به سوی ارزش ذاتی میل میکند. در نتیجه هرگاه در فرآیند ارزشگذاری بنیادی سهام، فاصله یا شکافی بین ارزش ذاتی محاسبه شده و قیمت روز سهم مشاهده شود، از این قضیه برای نتیجهگیری در مورد ارزندگی یا عدم ارزندگی و در نتیجه خرید یا فروش سهم استفاده میشود.هدف تحلیل بنیادی برقرار ساختن رابطه علت و معلول بین حرکات قیمت و اخبار اقتصادی است. مثلاً اگر سرمایهگذار ارزش ذاتی سهم ایرانخودرو را 300 تومان برآورد کند و قیمت سهم ایرانخودرو در حال حاضر در بازار 150 تومان باشد، بر اساس اصول تحلیل بنیادی، سهام ایرانخودرو خریدنی است چون پایینتر از ارزش ذاتی خود در بازار معامله میشود.
یکی از ایرادات وارده به تحلیل بنیادی، مشخص نبودن زمان مناسب برای خرید یا فروش سهام و همچنین مدت زمان مورد انتظار برای رسیدن قیمت سهم به ارزش ذاتی خود است.دومین ایراد وارده این است که اتکای زیاد این روش تحلیل تكنیكال یا بنیادی؟ به اخبارر و اطلاعات و عدم شفافیت اطلاعاتی در بین شرکتها در ایران، برآورد ارزش ذاتی سهام را مشکل میسازد.
تحلیل تکنیکال
در تحلیل تکنیکال با مطالعه قیمتها وحجم مبادلات سهم در گذشته، حرکتهای آینده قیمت سهم پیشبینی میشود. اساس این تحلیل بر استفاده از نمودار و رابطههای ریاضی استوار است تا بدین نحو با کشف روندهای تغییر قیمت، فرصتهای خرید و فروش مشخص شود. برای انجام تحلیل تکنیکال به هیچ اخبار و اطلاعاتی بجز نمودار قیمت سهام احتیاج نداریم. بررسی رفتار قیمت و تشخیص حمایتها و مقاومتها و الگوهایی که وجود دارند و انها با همدیگر، باعث میشوند شناخت سرمایهگذاران نسبت به ساختار بازار و چگونگی معاملات در قیمتهای مختلف بیشتر شود.
تحلیل تکنیکال بر سه فرض اساسی بنیان نهاده شده است: اول اینکه همه اطلاعات در قیمت لحاظ شده است؛ دوم اینکه تاریخ تکرار میشود؛ سوم اینکه تغییرات قیمت دارای نظم و الگوی خاص و قابل تفسیر است.
نقاط قوت تحلیل تکنیکال
* زمان مناسب ورود به معاملات را به ما نشان میدهد. همچنین برای معاملات میتوان برآورد زمانی انجام داد.
* این روش تحلیل در بازههای زمانی مختلف کاربرد دارد. چه معاملهگران چند روزه و کوتاه مدت و چه خریداران میانمدت و چه افرادی که در بازههای زمانی طولانی مشغول خرید و فروش هستند، میتوانند از تحلیل تکنیکال بهره ببرند.
* یکی دیگر از نقاط قوت تحلیل تکنیکال سازگاری و تنوع آن برای انواع معاملات در ابعاد زمانی مختلف است. تحلیلگر تکنیکال به راحتی میتواند هر نوع بازاری را که تمایل داشته باشد مورد مطالعه قرار دهد، حتی اگر اطلاعاتی راجع به بنیاد آن بازار و سهم نداشته باشد. در واقع تحلیلگر تحلیل تكنیكال یا بنیادی؟ تکنیکال فقط نمودار را نگاه میکند و کاری به نم سهم، صنعت و صورتهای مالی شرکت ندارد.
معایب تحلیل تکنیکال
* پایه این روش بر احتمال است که ممکن است تمام پیشبینیها درست از آب درنیاید.
* در صورتی که از یک دارایی مالی یا غیر مالی سابقه قیمتی در دسترس نباشد، تحلیل تکنیکال عملاً کاری نمیتواند انجام دهد. مثلاً تحلیلگران تکنیکال در پیشبینی قیمت شرکتهایی که به تازگی عرضه اولیه شدهاند، ناکارآمد هستند.
روش ترکیبی
در این روش ابتدا ارزندگی سهام یک شرکت با روش تحلیل بنیادی مورد تایید قرار میگیرد و سپس با تحلیل تکنیکال زمان مناسب خرید یا فروش تشخیص داده میشود؛ یعنی در صورتی برای یک شرکت از تحلیل تکنیکال استفاده میکنیم که آن سهم قبلاً با پارامترهای تحلیل بنیادی تایید شده باشد.
سهامداران از حیث بهرهبرداری از از سهام بورس به دو گروه تقسیم میشوند:
* تعدادی از سهامداران از سود سهام استفاده میکنند؛ یعنی شرکت در ابتدای سال پیشبینی میکند که مبلغ خاصی به تحلیل تكنیكال یا بنیادی؟ ازای هر سهم، سود سهام نقدی بپردازد و عدهای نیز به خاطر سود سالانه مزبور این سهام را خریداری میکنند. نیازی نیست که سهامدار، یکسال کامل مالک سهام باشد تا بتواند از سود سالانه سهام استفاده کند، هر فردی که در تاریخ برگزاری مجمع عمومی عادی، سهامدار شرکت بوده باشد، سود یکساله به او تعلق میگیرد.
* عدهای دیگر از سرمایهگذاران از رشد قیمت سهام استفاده میکنند؛ یعنی به دنبال منفعت سرمایه هستند، مثلاً چنانچه قیمت سهامی 400 تومان باشد و بعد از 4 ماه به 900 تومان برسد، دارنده آن با فروش آن سهام مبلغ 500 تومان سود خواهد کرد.
کسانی که قصد خرید سهام را دارند بهتر است ابتدا استراتژی سرمایهگذاری خود را مبنی بر اینکه از کدام شیوه میخواهند بهره ببرند (نوسان قیمت یا سود هر سهم) مشخص کنند. نسبت سود تقسیمی نشاندهنده سیاست شرکت در جهت تقسیم درآمد یا استفاده از آن به منظور توسعه شرکت، فقط قسمت کمی از درآمد را تقسیم کرده و بقیه را به حساب اندوخته منظور کند، نسبت مزبور کاهش مییابد، همچنین در صورتی که این نسب بیشتر از عدد یک باشد، شرکت مزبور قسمتی از سود پرداختی را از محل اندوخته سالهای قبل تامین کرده است.
تحلیل بنیادی یا تحلیل تکنیکال؛ کدام بهتر است؟
«تحلیل بنیادی یا تحلیل تکنیکال؛ کدام بهتر است؟» این سوالی است که همواره میان سرمایه گذاران مطرح میشود. در این گزارش به جوانب مختلف دو نوع تحلیل پرداخته شده است.
به گزارش شهر بورس، تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی از ابزارهای شناخت بازارهای مالی است که در میان معامله گران طرفداران خود را دارند و بسیاری از حرفه ایهای بازارهای مالی، استفاده از هر دو ابزار را برای تحلیل پیشنهاد می کنند. بخشی از این گزارش از کتاب جان مورفی گردآوری شده است و به مقایسه تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی پرداخته است. تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی؛ کدام بهتر است؟
تحلیل بنیادی یا تحلیل تکنیکال؛ کدام بهتر است؟
در حالی که تحلیل تکنیکال بر مطالعه کنش بازار متمرکز است، تحلیل بنیادی بر نیروهای اقتصادی عرضه و تقاضا متمرکز است که باعث می شود قیمت ها بالاتر، پایین تر یا ثابت بمانند.
رویکرد بنیادی همه عوامل مربوطه را که بر قیمت بازار اثر میگذارند بررسی میکند تا ارزش ذاتی آن بازار را تعیین کند. ارزش ذاتی آن چیزی است که اصول بنیادین بر اساس قانون عرضه و تقاضا ارزش واقعی چیزی را نشان می دهد. اگر این ارزش ذاتی کمتر از قیمت فعلی بازار باشد، پس بازار بیش از حد قیمت گذاری شده است و باید فروخته شود. اگر قیمت بازار کمتر از ارزش ذاتی باشد، پس بازار کمتر از ارزش گذاری شده است و باید خریداری شود.
هر دوی این رویکردها برای پیشبینی بازار تلاش میکنند مشکل مشابهی را حل کنند، یعنی تعیین جهتی که احتمالاً قیمتها حرکت میکنند.
آنها فقط از جهات مختلف به مشکل برخورد می کنند. اصولگرا به بررسی علت حرکت بازار می پردازد، در حالی که تکنسین اثر را مطالعه می کند. البته تکنسین معتقد است که اثر تمام چیزی است که او می خواهد یا باید بداند و دلایل یا علل غیرضروری است.
بنیادگرا همیشه باید دلیل آن را بداند. اکثر معامله گران خود را به عنوان تکنسین یا اصولگرا طبقه بندی می کنند. در واقعیت، همپوشانی های زیادی وجود دارد. بسیاری از بنیادگرایان از اصول اولیه تجزیه و تحلیل نمودار دانش کاری دارند.
در عین حال، بسیاری از تکنسین ها حداقل آگاهی گذرا از اصول اولیه دارند. مشکل این است که نمودارها و اصول اغلب با یکدیگر در تضاد هستند. معمولاً در ابتدای حرکت های مهم بازار، عوامل بنیادی انجام می دهند و آنچه را که به نظر می رسد بازار انجام می دهد، توضیح یا پشتیبانی نمی کند.
در این زمان های حساس در روند است که به نظر می رسد این دو رویکرد بیشترین تفاوت را دارند. معمولاً آنها در نقطهای با هم هماهنگ میشوند، اما اغلب برای معاملهگر خیلی دیر است. یکی از توضیح ها برای این اختلافات ظاهری این است که قیمت بازار تمایل به هدایت عوامل بنیادی شناخته شده دارد.
به بیان دیگر، قیمت بازار به عنوان یک شاخص پیشرو از اصول یا خرد مرسوم لحظه ای عمل می کند. در حالی که عوامل بنیادی شناخته شده قبلاً تخفیف داده شده اند و در حال حاضر “در بازار” هستند، قیمت ها اکنون به عوامل بنیادی ناشناخته واکنش نشان می دهند.
برخی از چشمگیرترین بازارهای گاوی و خرسی در تاریخ با تغییر اندک یا بدون تغییر در اصول آغاز شده اند. تا زمانی که آن تغییرات مشخص شد، روند جدید به خوبی در جریان بود.
پس از مدتی، تکنسین اعتماد بیشتری به توانایی خود در خواندن نمودارها پیدا می کند. تکنسین یاد می گیرد که در شرایطی که حرکت بازار یا به اصطلاح عقل متعارف مخالف است، راحت باشد. یک تکنسین شروع به لذت بردن از بودن در اقلیت می کند. او می داند که در نهایت دلایل اقدام در بازار به دانش عمومی تبدیل خواهد شد. فقط این است که تکنسین حاضر نیست منتظر آن تأییدیه اضافی باشد. با پذیرش مقدمات تحلیل تکنیکال، میتوان دریافت که چرا تکنسینها معتقدند رویکرد آنها بر بنیادگرایان برتر است.
اگر یک معامله گر مجبور بود تنها یکی از این دو روش تحلیل تكنیكال یا بنیادی؟ را برای استفاده انتخاب کند، منطقاً انتخاب باید تکنیکی باشد. زیرا طبق تعریف، رویکرد فنی شامل اصول اساسی است. اگر عوامل بنیادی در قیمت بازار منعکس شوند، آنگاه مطالعه آن عوامل بنیادی غیر ضروری می شود. خواندن نمودار به شکل میانبر تحلیل بنیادی تبدیل می شود.
با این حال، عکس آن درست نیست. تجزیه و تحلیل بنیادی شامل مطالعه عملکرد قیمت نمی شود. معامله در بازارهای مالی تنها با استفاده از رویکرد فنی امکان پذیر است. این تردید وجود دارد که کسی بتواند به تنهایی و بدون در نظر گرفتن جنبه فنی بازار، اصول اولیه را معامله کند.اگر فرآیند تصمیم گیری به دو مرحله جداگانه تجزیه و تحلیل و زمان بندی تقسیم شود، این نکته آخر واضح تر می شود.
به دلیل ضریب اهرمی بالا در بازارهای آتی، زمان بندی به ویژه در آن عرصه بسیار مهم است. کاملاً ممکن است که در روند کلی بازار درست عمل کنید و همچنان ضرر کنید. از آنجایی که مارجین مورد نیاز در معاملات آتی بسیار کم است (معمولاً کمتر از 10 درصد)، یک حرکت نسبتاً کوچک قیمت در جهت اشتباه می تواند معامله گر را مجبور به خروج از بازار کند و در نتیجه تمام یا بیشتر آن حاشیه را از دست بدهد.
در مقابل، در معاملات بازار سهام، معاملهگری که خود را در سمت اشتباه بازار میبیند، میتواند به سادگی تصمیم بگیرد که سهام را حفظ کند، به این امید که در نقطهای از بازار بازگردد. معامله گران آتی آن تجملات را ندارند. استراتژی «خرید و نگه دارید» در عرصه آتی اعمال نمی شود.
هر دو رویکرد فنی و بنیادی را می توان در مرحله اول – فرآیند پیش بینی – استفاده کرد. با این حال، مسئله زمان بندی، تعیین نقاط ورودی و خروجی خاص، تقریباً کاملاً فنی است. بنابراین، با توجه به مراحلی که معاملهگر باید قبل از تعهد بازار طی کند، میتوان دریافت که استفاده صحیح از اصول فنی در مرحلهای از فرآیند ضروری میشود، حتی اگر تحلیل بنیادی در مراحل اولیه تصمیمگیری اعمال شده باشد. زمانبندی نیز در انتخاب سهام فردی و خرید و فروش بخش بازار سهام و گروههای صنعتی مهم است.
انعطاف پذیری و سازگاری تجزیه و تحلیل فنی
یکی از نقاط قوت تجزیه و تحلیل تکنیکال، سازگاری آن با تقریباً هر بعد تجاری و زمانی است. هیچ حوزه ای برای معامله در سهام یا معاملات آتی وجود ندارد که این اصول در آن اعمال نشود.
چارتیست می تواند به راحتی بازارهای زیادی را دنبال کند که معمولاً در مورد همتای اصلی او صادق نیست. به دلیل حجم عظیمی از داده هایی که دومی باید با آنها سروکار داشته باشد، اکثر اصولگرایان تمایل به تخصص دارند. از مزایای اینجا نباید غافل شد. به عنوان یک چیز، بازارها دوره های فعال و غیرفعال، مراحل روند و غیر روند را پشت سر می گذارند.
در تفاوت تحلیل فاندامنتال با تحلیل تکنیکال باید بگیم که در بازارهای مالی، تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال دو نوع اصلی، از تحلیل هستن، ابزارهای تحلیل تکنیکال در فضای معاملات ارزهای دیجیتال نیز بسیار محبوب بوده ، اما در خصوص تحلیل فاندامنتال، قضیه تا حدی متفاوت است.
در تحلیل تکنیکال، برخی تخصص ها را می توانیم از بازارهای مالی سنتی وام بگیریم. در این تحلیل چشممان تنها به تحلیل تكنیكال یا بنیادی؟ قیمت و تاریخچه قیمت روی نمودار هاست و به دنبال الگوهایی هستیم که ممکنه در آینده دوباره تکرار بشن. با استفاده از تاریخچه قیمتی یک کالا، سهام یا ارز، و هم چنین با بکارگیری شاخص های مختلف می توانیم روند قیمتی را پیش بینی کنیم.
در این نوع تحلیل برای ارزیابی بازار فقط نیاز به مطالعه حرکت قیمت ها داریم و هیچ معیار دیگری را در نظر نمی گیریم. در ضمن تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که حرکت بعدی قیمت را می توانیم تا حدودی از طریق عملکرد قیمت در گذشته و حجم معاملات پیدا کنیم. در حقیقت آنها خود را مانند تحلیلگران فاندامنتال با مطالعه عوامل بیرونی سرگرم نمی کنند و ترجیح می دهند که روی نمودارهای قیمت، الگوها و روند بازار تمرکز کنند. هدف تحلیلگران تکنیکال، شناسایی نقاط ایده آل برای ورود و خروج به یک دارایی است.
به طور کلی تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال در سمت مقابل هم قرار دارند و برای تحلیل دارایی های مختلف به روش های متفاوتی متکی هستند. در واقع هر تحلیلی، از ابزار و روش خاص خودش استفاده می کند و در عین حال، هر دو تحلیل، داده هایی را برای تسهیل معامله و تریدینگ و خرید و فروش ارائه می دهند.
در تحلیل فاندامنتال باید بدانیم که ارزش این دارایی ها از کجا نشأت می گیرد و در حقیقت چه چیزهایی باعث می شود که، سرمایه گذاران پول خود را وارد یک ارز دیجیتال کنن که به افزایش قیمت آن منجر شود. تحلیلگران فاندامنتال (Fundamental analysis) بر این باورند که قیمت فعلی یک دارایی لزوما نشانگر ارزش واقعی آن دارایی نیست. این ایدئولوژی اساس تصمیمات سرمایه گذاری در تحلیل فاندامنتال است.
در سمت مقابل، تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که حرکت بعدی قیمت را می توانیم تا حدودی از طریق عملکرد قیمت در گذشته و حجم معاملات پیدا کنیم.
مزایا و معایب تحلیل فاندامنتال
روش تحلیل فاندامنتال یک روش تحلیلی جدید و به روز نیست و قبلاً از آن برای سایر بازارهای مالی استفاده شده است.
برای اینکه در معاملات و خرید و فروش های خود بهترین استفاده از این ابزار رو داشته باشید، بهتر است مزایا و معایب تحلیل فاندامنتال را مورد بررسی قرار بدهیم. خالی از لطف نیست که بدانیم برای درک بیشتر موضوع، فاندامنتال یا تحلیل بنیادی به مفاهیم ریشه های مربوط به هر ارز دیجیتال اشاره دارد.
به این معنا که در این روش تحلیلی کاربران بدون در نظر گرفتن نمودار قیمت رمز ارز مورد نظر، بایستی با توجه به شرایط بنیادی هر ارزی درباره امکان سرمایه گذاری بر روی آن تصمیم بگیرند.
تحلیل فاندامنتال (Fundamental analysis) ارزهای دیجیتال روشی بسیار قدرتمند برای ارزیابی یک شرکت یا کسب وکار یا به عبارتی روش تحلیلی برای هر سرمایه گذاری هست که به جرأت می توان گفت که تحلیل تکنیکال توان رقابت با آن را ندارد.
برای سرمایه گذاران، تحقیق روی طیف وسیعی از معیارهای کمی و کیفی، یک نقطه شروع اساسی برای هر نوع سرمایه گذاری و بیزینس است. در واقع بسیاری از سرمایه گذاران در سرتاسر جهان مطالعه دقیقی در مورد شرکت یا پروژه مورد نظر خود را به عنوان اولین قدم سرمایهگذاری انتخاب می کنند.
در طرف دیگر هم باید بگوییم که اگرچه اجرای تحلیل فاندامنتال کار چندان پیچیده ای نیست، ولی تحلیل تكنیكال یا بنیادی؟ انجام درست آن هم کار چندان راحتی نیست.
همه افراد می توانند از تحلیل فاندامنتال استفاده کنند؛ این تحلیل دلیل تکیه بر روش ها و تکنیک های شناخته شده و جواب پس داده خود این افراد را یاری می دهد تا آگاهانه تر تصمیم بگیرند؛ چراکه روش ها و داده های مورد نیاز به این منظور همواره فراهم است. وضعیت حداقل در بازارهای سنتی این چنین است، اما در بازار ارزهای دیجیتال احتمال متفاوت بودن اوضاع وجود دارد، چراکه یافتن بخشی از داده ها دشوار یا غیر ممکن ست و همبستگی سنگینی بین کوین های گوناگون وجود دارد.
به این ترتیب احتمال ناکارآمد شدن یا کاهش میزان دقت تحلیل فاندامنتال در این بازار افزایش پیدا می کند. به عبارت دیگر، ارزیابی ارزش ذاتی یک سهم یا ارز کاری زمان بر و طاقت فرساست که به مطالعه و تحقیق زیاد نیاز دارد. این طور نیست که تنها یک سری عدد از پیشآماده را در فرمول بگذاریم و از روی نتیجه به دست آمده تصمیم بگیریم.
در واقع باید عوامل مختلفی در نظر گرفته شود که می تواند برای برخی از تازه واردها گیج کننده به نظر بیاد. اگر تحلیل بنیادی به درستی صورت بگیرد، با دقتی بالا قادر خواهد بود ارزان یا گران بودن قیمت یک دارایی مشخص را در مقایسه با ارزش ذاتی آن نمایان کند.
در واقع سرمایه گذاران بزرگ جهان مثل «وارن بافت» (Warren Buffet) و «بنجامین گراهام» (Benjamin Graham) از جمله کسانی هستند که توانسته اند به لطف این نوع تحلیل به سودهای کلانی دست پیدا کنند.
علاوه بر آن، تحلیل فاندامنتال بیشتر برای معاملات بلند مدت مناسب است؛ در نتیجه استفاده از آن برای افرادی که در پی کسب سود از سوئینگ تریدینگ (Swing Trading) هستند، پیشنهاد نمی شود. این نوع تحلیل معمولاً مناسب خرید و فروش های میان و بلند مدت است و چندان نمی توان از آن برای معاملات کوتاه مدت استفاده کرد.
به عبارت دیگر، برخلاف تحلیل تکنیکال که معمولاً برای شناسایی نقاط ورود و خروج دقیق از آن استفاده می شود، در تحلیل فاندامنتال سرمایه گذاران می توانند دیدهای کلی تری نسبت به روند حرکتی بازار به دست بیاورند.
غفلت از روندهای قدرتمند بازار یکی دیگر از مهم ترین مشکلات این آنالیز تلقی می شود، چیزی که تحلیل تکنیکال خیلی خوب آن را پوشش می دهد.
به عقیده جان مینارد (John Maynard) اقتصاددان مشهور، بازار می تواند بیشتر از آنچه تصور میکنید غیر منطقی ظاهر شود. به دلیل طولانی مدت بودن نتایج تحلیل فاندامنتال، تحولات منفی اقتصادی و سیاسی دنیا در آینده می تواند روی پیش بینی های تحلیل فاندامنتال تأثیر منفی بگذارد.
دیدگاه شما