شروط ورود به استراتژی
شراکت استراتژیک
در محیط های امروزی ایجاد ارزش پایدار برای مشتریان و سهامداران ، نیازمند ایجاد شراکت های استراتژیک موثر و کارآمد است. شراکت ها زمینه ای ضروری برای شرکت ها جهت حضور قوی تر و موثرتر در بازار هستند.می توان گفت که تمامی شرکت ها به نوعی با سایر شرکت ها همکاری دارند و حداقل یک رابطه تامین کننده- خریدار را برقرار کرده اند و با سایر شرکت ها نیز شبکه های ارتباطی خود را ایجاد و توسعه داده اند. شراکت استراتژیک نوعی رابطه بین سازمانی است که در آن شرکا توافق می کنند که روی منابع سرمایه گذاری کنند، اطلاعات را به اشتراک بگذارند و مشغول به فعالیت های اقتصادی شوند که دارای ارزش افزوده بر پایه هم افزایی منابع و توانمندی های هر یک از شرکا است. سهولت ورود به بازار، کاهش ریسک سرمایه گذاری، اشتراک گذاری دانش تخصص و توانمندی و شایستگی متمایز همگی بخش هایی از انگیزه برقراری روابط بلند مدت میان شرکت ها می باشند. در حقیقت شرکت ها بر اساس مبانی انگیزشی متفاوتی اقدام می کنند. برخی به منظور تکمیل سبد تامین کنندگان انگیزه دارند که شراکت استراتژیک را ایجاد کنند برخی به منظور ارتقا قدرت چانه زنی در صنعت و تعامل با ذینفعان از شراکت استراتژیک استفاده می کنند. شرایط محیطی و ویژگی های نهادی نیز از دسته دیگر مبانی انگیزیشی به منظور ایجاد شراکت استراتژیک هستند. هر یک از مبانی انگیزیشی منطق متفاوتی را به منظور برقراری شراکت فراهم می آورند. بنابر این شراکت استراتژیک به عنوان تعقیب مشترک اهداف مورد توافق تعریف می شود که بر مبنای درک مشترک از سهم هر شرکت و همچنین نتایج مورد انتظار است. تا کنون مدل های متنوعی بدین منظور شناسایی و تئوریزه شده است که از میان آن ها دو گونه کلی قابل بررسی هستند. اول شراکت توام با مالکیت شرکا و دوم شراکت مبتنی بر قراداد های استراتژیک. در سرمایه گذاری مشترک، ادغام و تملیک مالکیت شرکا حفظ می شود و در قرادادهای لیسانس، فرانشیز، تحقیق و توسعه مشترک، بازاریابی و فروش مشترک و توزیع مشترک انواع دیگری از شراکت ها هستند که در قالب تنظیم قراردادهای تجاری بلند مدت شکل می گیرند.در مجموع یک شراکت استراتژیک با اهداف متنوعی صورت می پذیرد که در شکل زیر ارائه شده اند.
امروزه شراکت ها بخش مهمی از عملیات جاری و همچنین استراتژی های آتی سازمان هستند. در طول دهه های گذشته، شاهد توسعه شراکت های استراتژیک در انواع شرکت ها در هر صنعتی، بوده ایم. این نوع ارتباط میان شرکت ها دارای جایگاهی رایج و شایع در چشم انداز اقتصادی، بخصوص جائیکه که در تقابل با مرزها و فرهنگ های ملی است، می باشد. رقابت پذیری شرکت ها از طریق فراهم کرد دستیابی به منابع خارجی، سینرژی و ترویج آموزش و تغییر سریع است. شرکت های بزرگ با رشد سریع مانند مایکروسافت، فلیپس یا یونیلیور، برای استراتژی رشد خود، به شدت وابسته به شراکت های استراتژیک هستند. بررسی اینکه چرا شرکت ها مصمم به استفاده از روابط استراتژیک هستند و اینکه چگونه این شراکت ها مزیت رقابتی را ایجاد می کنند، با اهمیت می باشند. بدین منظور ابتدا می بایست عوامل موثر بر موفقیت این نوع شراکت ها و همکاری ها را مورد بررسی و تحلیل قرارداد.
عوامل مؤثر در موفقیت شراکت های استراتژیک
اینکه یک شراکت در طول زمان پایدار بماند و به اهداف از پیش تعیین شده برسد، وابسته است به نحوه و چگونگی کار کردن شرکا با همدیگر، چگونگی سازگاری خود با تغییرات داخلی و خارجی و در صورت تغییر شرایط آیا مذاکره و چانه زنی بر سر اهداف و شرایط در دستور کار قرار می گیرد یا خیر؟ برخی از شراکت ها موفق بوده اند و برخی نیز شکست خورده اند و به اهداف از پیش تعیین شده خود نرسیده اند. در شکل زیر سعی شده است که دسته بندی از عوامل موثر بر موفقیت یک شراکت استراتژیک ارائه شود.
ریسک های شراکت استراتژیک
ریسک، انتظار ذهنی فرد از زیان احتمالی است. هر چه احتمال این زیان بزرگ تر باشد، ریسک ادراک شده بیشتر است. در ادبیات مالی، ریسک به معنای غفلت، ورشکستگی و ویرانی است اما در ادبیات مدیریت به تحت عنوان عدم قطعیت در ارتباط با نتیجه یک تصمیم بیان می شود. طبیعتا یک شراکت استراتژیک نیز از جنس تصمیم گیری است، ریسک هایی را با خود همراه دارد. ریسک سیاسی قانونی، ریسک از دست دادن توانمندی های کلیدی، احتمال خروج ناگهانی شریک، احتمال رفتارهای فرصت طلبانه، بروز سوتفاهم و عدم هماهنگی، احتمال بروز تعارض، ارزیابی سهم شرکا در شراکت، مشکل حفاظت از اطلاعات، عدم به اشتراک گذاری اطلاعات از سوی شرکا، تعارضات فرهنگی و… همگی بخش هایی از ریسک های یک شراکت استراتژیک می باشند. شراکت استراتژیک علاوه بر ریسک هایی که می تواند داشته باشد، مزایا و دستاوردهای بسیاری را می تواند برای شرکت ها در بر داشته باشد.
نکته حائز اهمیت این است که شرکت ها قبل از اتخاذ تصمیم برای شراکت استراتژیک، ریسک های آن را بررسی و تحلیل کرده و تصمیم خود را متکی بر ریسکی منطقی استوار سازند. گروه مشاوران ریتون با تکیه بر توانمندی مشاوران خود چند سالی است که مطالعات و پژوهش های تخصصی در حوزه شراکت استراتژیک آغاز کرده و چندین پروژه مشاوره مدیریت در این حوزه را در کشور راهبری نموده است. به منظور کسب اطلاعات بیشتر و یا کسب مشاوره در این حوزه می توانید از با ما در ارتباط باشید.
سه روش معامله کمریسک ارزهای دیجیتال برای مبتدیها
داراییهای دیجیتال نوعی سرمایهگذاری با ریسک بالا هستند و خریدوفروش بدون برنامه آنها معمولاً به از دست رفتن سرمایه منجر میشود. در حالی که بیشتر تحلیلگران موافقند که هیچ راهبرد معاملاتی «بینقصی» وجود ندارد، سه روش شناختهشده داریم که برای معاملهگران مبتدی بسیار مناسب است. وبسایت کوین دسک در مقالهای این سه راهبرد را توضیح داده است که در زیر میخوانید.
۱. میانگینسازی هزینه دلاری (DCA)
میانگینسازی هزینه دلاری یک راهبرد معاملاتی محبوب و آزمایششده است که بهترین عملکرد را زمانی دارد که روی دورههای زمانی طولانیتری اعمال شود. مفهوم آن ساده است؛ بهجای اینکه همه پول خود را بهیکباره در یک ارز دیجیتال خاص سرمایهگذاری کنید، آن را به مقادیر کم تقسیم کنید، زمان و روز خاصی از هفته را انتخاب کنید و فقط در آن زمانها خرید خود را انجام دهید.
مثال: باب ۱۰ هزار دلار دارد که میخواهد آن را در بیت کوین (BTC) سرمایهگذاری کند. او تصمیم میگیرد بهجای اینکه کل مبلغ را یکباره هزینه کند، از راهبرد DCA استفاده کرده و مبلغ ۱۰ هزار دلار خود را به ۲۰ قسمت ۵۰۰ دلاری تقسیم کند. او سپس یک روز هفته و زمان خاص را برای خرید بیت کوین انتخاب میکند – مثلاً دوشنبه ساعت ۱۲:۰۰ به وقت محلی. طی ۲۰ هفته آینده، باب هر دوشنبه ظهر بهطور منظم ۵۰۰ دلار بیت کوین خریداری میکند تا اینکه کل مبلغ ۱۰,۰۰۰ دلار خود را سرمایهگذاری کند.
خرید در اینگونه فواصل منظم در مدتزمانی طولانی به کاهش تأثیر نوسانات بازار – یعنی افتوخیز شدید قیمتها – کمک میکند و به این معنی است که باب نسبت به حالتی که همه پول خود را یکجا برای بیت کوین هزینه کند، در این حالت میانگین بیت کوین بیشتری را در ازای همان پول دریافت میکند.
وبسایت DCABTC که یک ماشینحساب DCA متمرکز بر بیت کوین است، این مسئله را با جزئیات بیشتری نشان میدهد.
بهعنوان نمونه اگر از اول ژانویه ۲۰۱۸ (دی ۹۶) هر دوشنبه یکبار ۱۵۰ دلار بیت کوین خریداری میکردید، شروط ورود به استراتژی بهطورکلی ۲۳,۵۵۰ دلار هزینه کرده بودید و ۳.۰۴ بیت کوین (۱۶۱,۲۶۵ دلار در زمان نگارش این مقاله) داشتید. درحالیکه اگر در تاریخ ۱ ژانویه ۲۰۱۸ مبلغ ۲۳,۵۵۰ دلار را بهصورت یکجا برای بیت کوین هزینه میکردید، تنها میتوانستید ۱.۶۹ بیت کوین بخرید (۹۰,۰۳۳ دلار در لحظه نگارش مقاله).
اگر تصمیم دارید راهبرد DCA را بهصورت دستی انجام دهید، یعنی خودتان ارزهای دیجیتال را در زمان مشخصی از یک صرافی بخرید، می توانید با افزودن یک قانون ساده نتایج کلی خود را بهبود ببخشید: دارایی دیجیتال موردنظر را در فواصل زمانی تعیینشده فقط موقعی بخرید که قیمتها قرمز باشند؛ یعنی وقتی قیمت آن دارایی کمتر از ارزش ۲۴ ساعت قبل آن است. دادههای قیمت زنده ارزهای دیجیتال را میتوانید در وبسایت ارزدیجیتال مشاهده کنید.
۲. تقاطع طلایی/تقاطع مرگ
راهبرد معاملات ارزهای دیجیتال موسوم به «تقاطع طلایی/تقاطع مرگ» (Golden cross / Death cross)، روشی است که از دو خط میانگین متحرک (MA) روی نمودار تریدینگ ویو استفاده میکند؛ میانگین متحرک یک خط شاخص نمودار است که میانگین قیمت متوسط یک دارایی را برای مدتزمان مشخصی نشان میدهد.
بهبیان سادهتر، میانگین متحرک خطی است که روی نمودار شروط ورود به استراتژی ترسیم میشود تا بتوانیم رفتار قیمت را طبق دادههای گذشته دقیقتر حدس بزنیم.
در این راهبرد، بهدنبال نقاط تقاطع بین خط میانگین متحرک ۵۰ (میانگین ۵۰ روز قبلی) و میانگین متحرک ۲۰۰ (میانگین ۲۰۰ روز قبلی) در چارچوبهای زمانی طولانی روی نمودار مانند نمودارهای روزانه و هفتگی میگردید. ازآنجاکه این کار با مشاهده فعالیت قیمت در بازههای زمانی طولانی سروکار دارد، یک راهبرد معاملاتی طولانیمدت است که در ۱۸ ماه و بالاتر از آن بهترین عملکرد را نشان میدهد.
دو نوع نقطه تقاطع وجود دارد که باید بهدنبال آن باشید:
-
: وقتی خط میانگین متحرک ۵۰ از خط میانگین متحرک ۲۰۰ به سمت بالا عبور میکند.
- واگرایی (تقاطع مرگ): وقتی خط میانگین متحرک ۵۰ از خط میانگین متحرک ۲۰۰ به سمت پایین عبور میکند.
همگرایی نشاندهنده آن است که مومنتوم کوتاهمدت در حال بالارفتن از مومنتوم بلندمدت است؛ و این یک سیگنال خرید است. این اتفاق زمانی رخ میدهد که خریداران به بازار برگشته و باعث افزایش قیمت میشوند. واگراییها نیز نشانهای از عکس این اتفاق است که مومنتوم کوتاهمدت نسبت به مومنتوم بلندمدت در حال سقوط است؛ این یک سیگنال فروش است. واگرایی زمانی روی میدهد که تعداد زیادی از معاملهگران تصمیم به خروج از بازار و فروش داراییهای خود بگیرند.
برای انجام این کار، باید وارد نمودار تریدینگ ویو شوید؛ تصویر زیر یک حساب وبسایت تریدینگ ویو (TradingView) را نشان میدهد. بازه زمانی (پیکان قرمز) را به روزانه یا هفتگی تغییر دهید (مربع قرمز)، روی دکمه شاخصها کلیک کنید (پیکان آبی) و «moving averages» (میانگینهای متحرک) را جستجو کنید. دو بار کلیک کنید تا دو میانگین متحرک افزوده شود.
سپس باید با کلیک روی نماد دندانهدار هر میانگین متحرک (در گوشه بالا سمت چپ) و تغییر پارامتر طول (پیکان قرمز) بهترتیب به ۵۰ و ۲۰۰، تنظیمات میانگین متحرک را تغییر دهید. همچنین میتوانید روی «Style» کلیک کرده و رنگها (پیکان آبی) را تغییر دهید تا بتوانید دو خط را از هم متمایز کنید.
شایان ذکر است که این روش معاملات ارزهای دیجیتال در بازارِ بسیار بیثبات (زمانی که قیمتها افتوخیز بسیار شدید دارد) بیشترین کارایی را دارد، اما زمانی که بازار حالت خنثی دارد، با توجه به اینکه دو خط میانگین متحرک مرتباً همگرا و واگرا میشوند، این روش میتواند سیگنالهای خریدوفروش متعددی را نشان دهد. این حالت معمولاً زمانی اتفاق میافتد که اطمینان زیادی در بازار وجود نداشته و تعداد معاملهگران نزولی و صعودی برابر باشد. این تنها مشکل این راهبرد معاملات است، اما میانگین سود در آن از زیانهای وارده در دورههای کمنوسان بیشتر است.
باز هم تأکید میکنیم که این یک راهبرد بلندمدت است و در دوره دستکم ۱۸ ماهه بهترین عملکرد را دارد و میتوان آن را با سایر شاخصها ترکیب کرد تا نتایج بهتری حاصل شود.
در نمودار زیر، آخرین تقاطع طلایی نمودار بیت کوین در حدود ۸,۰۰۰ دلار بوده است. یعنی اگر در دو سال گذشته از این راهبرد استفاده میکردید، در قیمت ۸,۰۰۰ دلار یک سیگنال خرید دریافت و همچنان بیت کوین خود را حفظ میکردید. قیمت بیت کوین در حال حاضر حدود ۶۷۰ درصد نسبت به آن قیمت رشد نشان میدهد.
۳. راهبرد معامله بر اساس واگرایی RSI
راهبرد واگرایی RSI، استراتژی فنیتری است، اما در پیشبینی زمانبندی وارونه شدن روند پیش از وقوع آن، کاربرد مؤثرتری دارد. وارونگی روند زمانی است که قیمت شروع به حرکت در خلاف جهت میکند؛ از روند نزولی به روند صعودی یا برعکس.
شاخص RSI که مخفف «Relative Strength Index» (شاخص قدرت نسبی) است، یک شاخص نمودار است که با محاسبه میانگین تعداد سود و زیان در یک دوره ۱۴ روزه، مومنتوم را اندازهگیری میکند. در نمودارهای تریدینگویو از بخش اندیکاتورها (Indicators) بهراحتی میتوانید RSI را اضافه کنید.
این شاخص بین ۰ و ۱۰۰ در نوسان است و میتواند برای برجستهسازی «فروش بیشازحد» یا «خرید بیشازحد» یک دارایی مورد استفاده قرار گیرد. برای نشاندادن این مسئله، معمولاً از یک کانال بین ۳۰ تا ۷۰ استفاده میشود. هنگامیکه خط شاخص با عبور از عدد ۷۰ از بالای کانال خارج میشود، دارایی موردنظر در وضعیت «خرید بیش از حد» در نظر گرفته میشود که نشاندهنده آن است که قیمت احتمالاً به پایین بازمیگردد. برعکس، وقتی دارایی از عدد ۳۰ به زیر کانال افت کرد، در حالت «فروش بیشازحد» در نظر گرفته میشود و معنای آن این است که قیمت احتمالاً رشد خواهد کرد.
اگرچه این سیستم بهتنهایی میتواند بهعنوان یک راهبرد ساده برای معاملات ارز دیجیتال مورد استفاده قرار گیرد، اما گاهی اوقات میتواند نتایج نادرستی به همراه داشته باشد. بهعنوان مثال، مواردی وجود دارد که RSI نشان میدهد یک دارایی بیشازحد خریداری شده است. معمولاً این یک سیگنال خرید است، اما گاهی قیمت همچنان به روند کاهش خود ادامه میدهد.
استراتژی واگرایی RSI پیشرفتهتر از این است و میتواند برای تعیین زمان تغییر روند قیمت قبل از وقوع آن مورد استفاده قرار گیرد. این کار با جستجوی ناهمگونی میان قیمت و شاخص RSI انجام میشود. بهطور معمول، قیمت و RSI تقریباً در یک جهت حرکت میکنند. ولی گاهی اوقات قیمت در حال کاهش است اما RSI افزایش مییابد، یا برعکس. این حالت فقط زمانی اتفاق میافتد که تغییر ناچیزی در حجم خرید یا فروش وجود داشته باشد و نشانهای از این است که مومنتوم در مراحل اولیه تغییر روند است.
بهترین چارچوب زمانی برای جستجوی واگرایی معمولاً در یک پنجره چهارساعته یا روزانه است. این بازههای زمانی تغییرات شدیدتر در روند میانمدت تا بلندمدت را نشان میدهند. با نگاهی به نمودار زیر، میبینیم که سه واگرایی اصلی RSI در نمودار اخیر جفتارز بیت کوین/دلار (BTC/USD) وجود دارد که تغییر در روند کلی را پیشبینی میکند. خطوط زرد اختلاف میان جهت شاخص RSI و قیمت را نشان میدهد. بهترین زمان برای جستجوی واگراییها، وقتی است که قیمت در مناطق فروش بیشازحد یا خرید بیشازحد باشد.
از این راهبرد برای یافتن تغییرات کوچکتر در یک روند نیز میتوانید استفاده کنید؛ مثلاً یک عقبنشینی را در یک روند نزولی تشخیص دهید اگر در نمودار ۳۰ دقیقهای با دقت بیشتری به ناحیه علامتگذاریشده با دایره (سفید) نگاه کنیم، میبینیم واگرایی دیگری وجود داشته که نشاندهنده حرکت دوباره به سمت روند صعودی است.
اکسپرت یا ربات معاملاتی چیست و چه تفاوتی با اسکریپت دارد؟
امروزه علوم رایانه کاربردهای اساسی و فراوانی در زندگی بشر پیدا کردهاند. در بازارهای مالی نیز با توجه به فرآیند الکترونیکی قیمتگذاری (عرضه و تقاضا) داراییها و گسترش تجارت آنلاین، کامپیوترها نقش بسیار مهمی ایفا میکنند. حیطه اثرگذاری تکنولوژیهای نوین در بورس، از هسته معاملاتی بازار فراتر رفته و طی سالهای اخیر صحبت از کاربرد کامپیوترها در فرآیند تحلیل و معاملهگری در قالب اکسپرت یا ربات (اتوتریدینگ) به میان آمده است!
در واقع این رباتها به منظور صرفهجویی در زمان و رفع برخی اختلالات انسانی در فرآیند سرمایهگذاری پدید آمدهاند.
اکسپرت یا ربات معاملاتی چیست؟
اکسپرت یا ربات معامله گر که در پلتفرمهای معاملاتی”Expert Advisor” خوانده میشود؛ نوعی ربات نرمافزاری است، که بر اساس جزئیات یک استراتژی معاملاتی شامل قوانین ورود، خروج و مدیریت سرمایه، در بستر یک زبان برنامهنویسی عموماً مرتبط با پلتفرمهای معاملاتی (مثلاً MQL) طراحی شده و به صورت کاملاً خودکار خرید و فروش میکند.
در حالت عادی و استفاده از اکسپرت های ساده، صرفاً از مؤلفههای نموداری و محاسباتی برای تدوین استراتژی معاملاتی استفاده میشود؛ اما در رباتهای معاملاتی نوین طراحی شده بر اساس هوش مصنوعی، امکان بهرهگیری از عوامل بنیادی و اخباری نیز در تعیین زمان ورود و خروج از بازار وجود دارد. اسکریپت نیز نوعی ربات معاملاتی است؛ با این تفاوت که تنها یکبار و به منظور اجرای دستورات معاملاتی مشخصی اجرا شده و قابلیت انجام معاملات خودکار ندارد.
انواع رباتهای معاملاتی
همانطور که اشاره شد، رباتهای معاملاتی بر حسب نوع کاربرد به دو دسته کلی اکسپرت و اسکریپت تقسیم میشوند. به زبان ساده، اگر هدف پیادهسازی یک استراتژی معاملاتی کامل باشد، اکسپرت لازم است؛ اما در مواقع نیاز به اجرای سریع و غیرمداوم یک دستور معاملاتی، از اسکریپت استفاده میشود.
ذکر این نکته ضروری است، که خود اکسپرتها بر اساس نحوه عملکرد به دو دسته تمام و نیمهخودکار تقسیم میشوند. اکسپرت تمامخودکار (اتوماتیک) تمام فرآیند ورود و خروج از موقعیتهای معاملاتی را بدون دخالت انسان انجام میدهد. در طرف مقابل، برخی معاملهگران ترجیح میدهند؛ بخشی از شرایط ورود یا خروج استراتژی توسط ربات بررسی شده و تصمیم نهایی در مورد جزئیات حساس روش معاملاتی که نیازمند درک و بینش انسانی است، توسط خود آنها بررسی شود. در چنین شرایطی، یک اکسپرت نیمهخودکار مورد نیاز است.
چرا به اکسپرت معاملاتی نیازداریم؟
از زمان پیدایش این رباتها، فعالیتهای گستردهای در این زمینه انجام شده و بسیاری از فعالان بازارهای بورس به استفاده از این ابزار روی آوردهاند. به طور کلی، دلایل متعددی برای استفاده از اکسپرتها وجود دارد و هر کدام از سرمایهگذاران بر حسب نیاز و فلسفه معاملاتی خود، از این ابزار معاملاتی نوین بهره میبرند. عمده دلایل استفاده از ربات در امور معاملاتی شامل موارد زیر است:
- مدیریت چندین معامله به صورت همزمان
- نیاز به بررسی عملکرد استراتژی در گذشته بازار
- فقدان زمان برای تحلیل بازار و سفارشگذاری
- وجود محاسبات پیچیده در شرایط ورود و خروج
آیا ربات های معاملاتی معجزه می کنند؟
زمانی که موضوع اکسپرت یا ربات معاملاتی مطرح میشود، بسیاری از سرمایهگذاران گمان میکنند؛ استفاده از اکسپرت لزوماً منجر به کسب سود خواهد شد! در واقع طرز تفکر آنها این است، که ربات معاملهگر معایب استراتژی و مشکلات معاملهگری آنها را به صورت خودکار برطرف نموده و معاملات در بهترین شرایط و زمان ممکن معاملات انجام خواهند شد.
اما باید بدانیم، که ماهیت اکسپرتها صرفاً اجرای مکانیکی و خودکار یک استراتژی معاملاتی است. به عبارت دیگر، همانند سایر رباتهایی که بر اساس دستورات و جزئیات تدوین شده توسط انسان امور مختلفی را انجام میدهند؛ اکسپرتها نیز فقط بر اساس مؤلفههای یک روش معاملاتی که در قالب کدهای برنامهنویسی تعریف شدهاند، اقدام به معامله خواهند نمود.
بنابراین باید همواره به این نکته توجه داشته باشیم، که اکسپرت صرفاً در امر پیادهسازی استراتژی معاملاتی برای سرمایهگذاران مفید واقع شده و فرآیند بهینهسازی باید بر اساس تجزیه و تحلیل نتایج معاملاتی اکسپرت توسط خود معاملهگر انجام شود.
مزایای استفاده از اکسپرت در معاملات
۱- صرفهجویی در زمان
معضل عدم وجود زمان کافی برای تحلیل و معاملهگری در بازار مالی، همواره برای بسیاری از سرمایهگذاران پارهوقت مطرح بوده است. این افراد معمولاً دارای شغل دیگری بوده و علیرغم تمایل بالا، فرصت کافی برای انجام امور معاملاتی خود را ندارند. بنابراین استفاده از اکسپرت برای آنها مناسب ارزیابی میشود؛ زیرا با تعریف شرایط ورود و خروج، ربات به جای آنها و چه بسا با کیفیت بالاتری معامله میکند.
۲- معاملات غیراحساسی
طبق اذعان اکثر مربیان معاملهگری، تأثیرپذیری از احساسات و تعصبات دلیل اصلی شکست بسیاری از سرمایهگذاران در بازار بورس است. در واقع حتی اگر استراتژی قدرتمندی نیز در اختیار داشته باشید، هیجانات معاملهگری به راحتی زمینه شکست شما را فراهم میکنند. از فواید اکسپرت این است، که شروط استراتژی را بدون هیچ ترس یا تعصب خاصی اجرا میکند!
۳- اجرای دقیق استراتژی معاملاتی
برخی از معاملهگران روشهای معاملاتی پیچیدهای دارند. در واقع تعدد مؤلفههای تحلیل و نحوه شروط ورود به استراتژی استفاده از آنها موجب میشود، عملاً زمان طولانی برای ارزیابی شرایط ورود و خروج از معامله مورد نیاز باشد. همین پیچیدگی بیش از حد میتواند، مسبب بروز اشتباه یا تصمیم دیرهنگام و در نتیجه تحمل زیان شود. اکسپرتها با بررسی دقیق جزئیات و شرایط، گزینه مناسبی برای پیادهسازی اینگونه استراتژیها میباشند.
معایب استفاده از اکسپرت در معاملات
۱- عدم تمایز میان شرایط مختلف بازار
وقوع اتفاقات ناگهانی و بالطبع بروز تغییرات سریع در شرایط، یک امر طبیعی و پرتکرار در بازار مالی است. در چنین مواقعی لازم است، تدابیر تدافعی ویژهای در مدیریت سرمایه، شرایط ورود و خروج استراتژی معاملاتی خود اتخاذ نمایید؛ تا پس از بازگشت به حالت عادی امور معاملاتی خود را از سر بگیرید. تشخیص این شرایط و تطبیق جزئیات برای اکسپرتها دشوار است، زیرا از قوانین ثابت و محدودی پیروی میکنند!
۲- محدودیت استفاده از برخی ابزار تحلیل
طراحی اکسپرت بر مبنای ابزار تحلیل تکنیکال دارای محدودیتهایی است. در واقع برخی ابزار یا روشهای تحلیلی نظیر سطوح حمایت و مقاومت، تا حد زیادی نیازمند درک انسانی به منظور بررسی دقیق تمام سطوح نمودار در تایمفریمها و بازههای زمانی گوناگون میباشد. در نتیجه طراحی اکسپرت با کارایی و دقت بالا، معمولاً بر مبنای ابزار تحلیلی محدودی نظیر الگوهای شمعی یا اندیکاتورها امکانپذیر است.
۳- عدم تشخیص و اصلاح اشتباهات استراتژی
بسیاری از معاملهگران پس از گذشت مدت مشخصی از سرمایهگذاری بر اساس یک استراتژی معاملاتی، نقاط ضعف آن را متوجه میشوند. در این شرایط اصلاح رویکرد معاملاتی کار سادهای است. اما زمانی که از اکسپرت استفاده میکنید، تشخیص و رفع عوامل شکست استراتژی کار چندان آسانی نیست؛ زیرا باید با صرف زمان طولانی، جزئیات معاملات توسط طراح اکسپرت به دقت بررسی شده و مؤلفهها بهینهسازی شوند.
چگونه یک ربات معامله گر داشته باشیم؟
شرایط افرادی که خواهان استفاده از اکسپرت یا ربات معاملاتی در فرآیند سرمایهگذاری خود باشند، شامل چهار حالت کلی زیر است:
- شخص «الف» فاقد هرگونه تخصص تحلیل مالی و برنامه نویسی است:
چنین افرادی به ناچار از اکسپرت های آماده موجود در پلتفرمهایی نظیر «mql4.com» یا «mql5.com» استفاده میکنند. رباتهای عرضه شده در این پلتفرمها به صورت رایگان و پولی در دسترس میباشند؛ که معمولاً به دلیل تعداد کاربران بالا، عدم بهینهسازی یا ضعف خود استراتژی معاملاتی، کارایی مناسبی ندارند.
حتما پیش از سرمایه گذاری بر اساس اکسپرت های معاملاتی آماده، مراحل تست (بر مبنای دادههای قیمتی گذشته و حال) را به صورت کامل و با دقت انجام دهید، تا از کارایی اکسپرت مورد نظر اطمینان حاصل کنید.
- شخص «ب» دارای تخصص در تحلیل و تدوین استراتژی معاملاتی مشخصی است، اما با علوم برنامهنویسی آشنایی ندارد.
در این وضعیت استراتژی معاملاتی اولیه بر اساس روش تحلیلی سرمایهگذار آماده است و صرفاً با همکاری یک برنامهنویس حرفهای (در زمینه بورس و مالی) امکان تدوین اکسپرت فراهم میآید. هنگام سفارش طراحی اکسپرت باید توجه داشته باشید؛ که با یکبار کدنویسی جزئیات استراتژی و طراحی ربات معاملاتی، اکسپرت ایدهآل شما ساخته نمیشود. بنابراین باید پس از تحویل نسخه اولیه اکسپرت، با تستهای متعدد و گوناگون در شرایط مختلف بازار از صحت عملکرد اکسپرت مربوطه مطمئن شوید.
- شخص «ج» متخصص امور برنامهنویسی است، اما با تحلیل بازار مالی آشنایی ندارد.
شرایط شخص «ج» بالعکس شخص «ب» است. در واقع این فرد توانایی تبدیل مؤلفههای تحلیلی به کدهای برنامهنویسی را دارد؛ اما بنیان اصلی اکسپرت، یعنی استراتژی معاملاتی در دسترس او نیست. این فرد برای تهیه یک استراتژی معاملاتی میتواند، از شیوههای مختلفی نظیر یادگیری روشهای تحلیل بازار مالی (نیازمند طرف زمان طولانی)، مراجعه به معاملهگران حرفهای برای سفارش استراتژی یا روشهای معاملاتی آماده موجود در منابع آموزشی مالی مختلف، اقدام نماید.
- شخص «د» یک استراتژیست معاملاتی و برنامهنویس حرفهای است!
بهترین شرایط استفاده از اکسپرت معاملاتی میباشد؛ زیرا در این صورت شخص بر اساس تجربیات معاملاتی خود اقدام به طراحی مدل اولیه یک استراتژی معاملاتی نموده و سپس با کدنویسی آن، ربات معاملاتی آماده تست و بهینهسازی بر اساس دادههای قیمتی گذشته بازار (بکتست) است.
پس از طراحی کامل استراتژی و تست نهایی آن در حسابهای تمرینی یا واقعی (فوروارد تست)، امکان شروع سرمایهگذاری با سرمایه اصلی بر اساس اکسپرت فراهم میباشد. همچنین این شخص به دلیل تخصص چندجانبه (معاملهگری و برنامهنویسی) میتواند، مؤلفههای استراتژی و اکسپرت را طی دورههای مشخصی (مثلاً ۶ ماهه) بهبود بخشیده و بهروزرسانی کند.
بر اساس قوانین سازمان بورس، در حال حاضر امکان استفاده از اکسپرت یا ربات معاملاتی (اتوتریدینگ) در بازار سرمایه ایران فراهم نیست و پلتفرمهای طراحی استراتژیهای معاملاتی بورس، صرفاً به منظور تدوین، تست و بهینهسازی استراتژیهای معاملاتی خودکار بر اساس دادههای قیمتی بازار سهام استفاده میشوند.
The post اکسپرت یا ربات معاملاتی چیست و چه تفاوتی با اسکریپت دارد؟ appeared first on خانه سرمایه.
خبرگی در هنر شناسایی شرایط بحرانی
مترجم: علی پورقاسمی منبع: BCG Henderson Institute : شرکتها باید خود را پی در پی تغییر دهند. اگر با توجه به اندازه و زمان مورد نیاز، تغییر مستلزم کوشش بسیار باشد، اغلب آن را دگرگونی مینامیم که فرآیندی دشوار و اغلب بینتیجه است. برپایه پژوهش نگارندگان،حتی با کم توقعترین معیارها، تنها حدود یک چهارم از دگرگونیها موفقیت آمیز بوده است.
چشمانداز احتمالات
یکی از شیوههای تشریح تغییر، بهرهگیری از استعاره «زیستشناسی تکاملی» است. تغییر میتواند بهصورت حرکتی از یک سوی چشمانداز احتمالات به سوی دیگر آن درک شود که براین اساس، هر نقطه از چشمانداز بهعنوان یکی از شرایط احتمالی سازمان و ارتفاعات بلند روی آن به مفهوم عملکرد عالی در نظر گرفته میشوند. در پیگیری تغییر سازمانی، ممکن است قله را هدف قرار دهیم و مسیری را به سوی آن ترسیم کنیم. یا ممکن است در مسیری مبهم در جستوجوی پیشرفت باشیم.
مانند زیستشناسی تکاملی، در کسبوکار نیز توپوگرافی۱ چشمانداز ما نیز تغییر میکند. با تغییر شرایط اقتصادی و رقابتی در طول زمان، ممکن است هدفهای جدیدی (شاید ازسوی فناوریهای جدید) پدیدار شوند. یا ممکن است مسیرهای جدیدی (شاید با روشهای جدید) گشوده شوند.
به ویژه، ما میتوانیم این استراتژیهای تغییر را در راستای دو محور شفافیت اهداف مورد نظر برای سازمان (شرایط مطلوب) و شفافیت شیوههای دستیابی به آن اهداف (مسیرها)، در نظر بگیریم. (نمودار ۱)
تاکتیکها و استراتژیهای تغییر
هر یک از این استراتژیها، گونهای متفاوت از سفر را روی چشمانداز احتمالات به نمایش میگذارد.
استراتژی شماره ۱: مسیر برنامهریزی شده
مسیر برنامهریزی شده، شاید شناخته شدهترین استراتژی تغییر باشد. این استراتژی بر اساس ایدهای شفاف در مورد اهداف و شیوههای دستیابی به آنها است. ما با چشماندازی از مقصد، از یک مسیر دقیق برنامهریزی شده پیروی میکنیم.
این رویکرد مطلوب به نظر میرسد، قابل پیشبینی است، به سرعت قابل درک است و به آسانی برای کارکنان و سرمایه گذاران بیان میشود. در حقیقت، ما از گرایشی ذاتی به اندیشیدن برپایه مسیرهای برنامهریزی شده برخورداریم. پژوهشهای روانشناسی نشان میدهند که چارچوب تفسیری که برای ما تعیین شده، آن است که در پی یک هدف و مجموعه فعالیتهایی باشیم که ما را به آن هدف میرسانند. حتی اگر هدف یا مسیر روشنی وجود نداشته باشد، برای بیان منطقی فرآیند اندیشه خود ممکن است به نوآفرینی این اجزا بپردازیم.
با این حال، جذابیت این استراتژی ممکن است حتی در شرایطی که آن تضمین نشده باشد نیز ما را به خواستن آن وسوسه کند. ممکن است بر این باور باشیم که اگر کار الف و ب را انجام دهیم،سازمان ما به مقصد از پیش تعیین شده خود خواهد رسید، ولی در عمل ممکن است مسیر پیچیده تر از آن باشد که گمان میکردیم.در شرایط مبهم،برنامههایی که با اطمینان ایجاد شدهاند زیانبار خواهند شد. (نمودار ۲)
استراتژی شماره ۲: عبور از رودخانه
در برخی زمینهها نمیتوان به وسیله تغییر به شفافیت برسیم.در این مورد، استراتژی مناسب استراتژی «عبور از رودخانه» است. هدف روشن است. ولی برای مسیر به رویکرد اکتشافی نیاز است و با در نظر گرفتن هدف، در هر مرحله یک گام به سوی آن برداشته میشود.
هنگامی که مسیر دستیابی به اهداف سازمان را نمیدانیم. یا اگر ما از زمان و منابع کافی برخوردار باشیم و بخواهیم که مسیر بهینه را برای دستیابی به اهداف بشناسیم، میتوانیم از این استراتژی بهرهگیریم.
استراتژی شماره ۳: تپه نوردی
برخلاف استراتژی شماره ۲ که با یک هدف شروع میشود و برای تعیین مسیرهای دستیابی به هدف کوششهایی صورت میگیرد، در استراتژی «تپه نوردی» با مسیرها آغاز میکنیم. سازوکاری ویژه مهندسی میشود، ولی چون نمیتوانیم اطلاع پیدا کنیم یا شاید مفید است که این موضوع را نهایی نکنیم، درباره آنکه این سازوکارها چگونه سبب تغییر سازمان میشوند، میتوانیم عقاید و افکار نو یا متفاوت را بپذیریم. این استراتژی را «تپهنوردی» نام نهادیم، چون که یک هدف مشخص را تعریف نکردهایم، بلکه بر مجموعهای از گامهای خوب بعدی تمرکز کردهایم که ما را به ترقی سوق میدهد.
این رویکرد اغلب برای فناوریهای در حال تکامل مورد استفاده قرار میگیرد.
استراتژی شماره ۴: جستوجو و سرگردانی
این استراتژی ممکن است عجیب به نظر برسد. چون هدف و مسیر آن شفاف نیست. این گونه از تغییر، با حرکتهای سریع ظاهراً مناسب هدایت نمیشود، بلکه براساس گونهای از حس کنجکاوی صورت میگیرد که در بلندمدت سودمند خواهد بود. ما میتوانیم آن را «جستوجو و سرگردانی» بنامیم.
ممکن است در کسبوکار،واژه «سرگردانی»، نامعقول به نظر برسد. به ویژه چون ما برای دستیابی به دستاوردهای شفاف شرطی شدهایم. ولی در تحقیق و توسعه، ما پی در پی ارزش رویکرد پرسشهایی که پاسخهای نامحدود دارند را میبینیم. شرکتها، با هدف کشف سمت و سوی مسیرهای تغییر کلی برای کسبوکار میتوانند بر آزمایشهای کوچک سرمایهگذاری کنند. بنابراین شیوه «جستوجو و سرگردانی» اغلب یک استراتژی پیشگام و زمینه ساز است. چون اگر مسیرهای مورد نظر کشف شوند، این استراتژی ممکن است با تغییر هدفمندتری پیگیری شود.
استراتژی شماره ۵: فرار از باتلاق
پنجمین گونه استراتژی تغییر روشی برپایه نیاز به کنارهگیری از وضعیت کنونی است. مانند استراتژی «جستوجو و سرگردانی»، این استراتژی نیز مسیر روشنی ندارد و تنها ویژگی شفاف، هدف آن است که تغییر فوری و کلان را در بر میگیرد. ما میتوانیم این استراتژی را «فرار از باتلاق» بنامیم. این استراتژی در شرایط تحت فشار به کار گرفته میشود. مانند نخستین گامهای بازآفرینی و سازماندهی مجدد که زمان یا منابع محدودی برای شناسایی مسیرها یا اهداف ویژه در دسترس است، ولی با وجود آن ما به سوی تغییر هدایت میشویم.
رقابت و همکاری در تغییر
شاید چنین بپنداریم که در تغییر در کسبوکار، ما به یک مشکل مرتبط با بهینهسازی میپردازیم و با توجه به آنچه درباره اهداف و مسیرها میدانیم، در پی بهترین شیوه برای مهندسی مجدد یا تاثیرگذاری بر شرکتمان هستیم. ولی در این رویکرد یک ورودی کلیدی نادیده گرفته شده است و تاثیر آنچه بازیگران تغییر انجام میدهند بر استراتژی تغییر مورد توجه قرار نگرفته است. ما میدانیم که اگر همزمان، همه مشغول کوششهایی برای بهینهسازی بهترین مسیر باشند،اوضاع برای همه بدتر خواهد شد.بهعنوان نمونه مشخص شده که اگر اپلیکیشنهای مسیریابی خودروها به شکل گستردهای مورد استفاده قرار گیرند،می توانند سبب بدتر شدن وضعیت کلی ترافیک شوند.
برای درک جنبههای اجتماعی تغییر، میتوانیم دوباره به نظریه تکاملی بپردازیم. اگر ما شرکتها را بهعنوان جستوجوگرانی در نظر بگیریم، میتوانیم گروههایی از آنها را تصور کنیم که از یک سوی چشمانداز احتمالات به سوی دیگر حرکت میکنند.و در پی مکانهایی هستند که در آنها عملکرد بالایی داشته باشند. اگر بتوان در یک قلمرو بزرگ شماری از این مکانها را به سادگی یافت، توجه کمتر به آنچه دیگران انجام میدهند و به جای آن، تمرکز بر حرکت هر چه سریعتر به سوی آن قلمرو خردمندانه است. در این گام، فناوری در نخستین مراحل خود قرار دارد و فرصتهای بیشمار پدیدار میشوند. بنابراین، شرکت باید به جای تعریف استراتژی تغییر خود، به گونهای مرتبط با دیگر بازیگران، بر تجربه و اجرای درون سازمانی فناوری تمرکز کند.
به عبارت دیگر، نواحی چشمانداز به تدریج شلوغ میشوند و ما سپس با این پرسش روبهرو میشویم که بین همکاری و رقابت کدام را بر گزینیم. یعنی با دیگران کار کنیم، و آنها و آنچه میتوانند ارائه دهند را در استراتژی تغییر شرکت بگنجانیم یا برای رقابت، استراتژی تغییر را در مقایسه دیگران یا آنچه که انجام میدهند، به گونهای تعریف کنیم که قلمرویی دفاع پذیر ایجاد شود. در طبیعت، این گزینه به ویژگیهای قابل بهرهبرداری هر مکانی بستگی دارد. اگر شرکتی بتواند از یک مکان ارزش بسیاری به دست آورد، اکنون و در آینده، باید استراتژی تغییر خود را به گونهای طراحی کند که مانع از ورود دیگران به آن مکان شده و حضور خود را در آن استحکام بخشد. با این حال، ممکن است همکاری در شرایط دیگر سودمند باشد. امکان همکاری هنگامی است که بهرهبرداری از ارزش دشوار باشد. ما میتوانیم این وضعیت را در کوششهای کنونی چند شرکت برای بهرهبرداری از پتانسیلهای موجود ببینیم. که اگرچه دستاورد بزرگی دارد ولی دستیابی به آن دشوار است و برای آن به همکاری بخشهای گوناگون نیاز است. استراتژی تغییر برای هر یک از این بازیگران، باید پیرامون بهرهگیری بهینه از مشارکت آنان باشد. همچنین هنگامی که منابع ناهمگون هستند و شناسایی فرصتهای بعدی دشوار است، همکاری سودمند خواهد بود.
ساماندهی تغییر
تغییر میتواند یک فرآیند نسبتا ساده باشد که برای انجام آن، تنها به یکی از پنج رویکرد نیاز است. یا ممکن است پیچیده باشد و به ترکیب موازی چند استراتژی یا انجام پی در پی آنها نیاز داشته باشد. دگرگونی در یک شرکت ممکن است چند استراتژی را در بر گیرد. در شرکت دیگر شاید تغییر با استراتژی فرار از باتلاق آغاز شود و پس از دستیابی به موفقیت، برای کاهش هزینهها از استراتژی مسیر برنامهریزی شده پیروی شود و پس از آن برای تکامل مدل اصلی کسبوکار شرکت، استراتژی عبور از رودخانه مورد استفاده قرار گیرد.
ترکیب استراتژیها، به ویژه در سناریوهایی که رویکرد تپه نوردی را در بر میگیرند بسیار مهم است. اگر این رویکرد به تنهایی مورد استفاده قرار گیرد،و اگر شرکت فقط با حرکتهای مناسب سریع به سوی هدفها هدایت شود، ممکن است در برخی ارتفاعات زمینگیر شود. برخی اوقات نیاز است که برای بالا رفتن از یک تپه بزرگ (یافتن یک هدف بزرگ)، از یک تپه کوچک پایین بیاییم ( از یک هدف کوچک چشم پوشی کنیم)، بنابراین منطقی است که با رویکرد «جستوجو و سرگردانی» ترتیب «تپه نوردی» را مشخص کنیم.
حتی اگر این کوششهای تغییر بهصورت مرتب بایکدیگر مرتبط باشند، هر یک باید براساس پویاییهای ویژه خود کنترل شوند. برای هر یک به مجموعه مشخصی از ابزارهای سازمانی، ذهنیت رهبری ویژه و رویکردی مناسب برای ارتباطات نیاز است.
رهبران و سازمانها به خبرگی در هنر شناسایی شرایط و ترکیب استراتژی تغییر نیازمندند.نکته مهم آن است که برای هدایت گونههای بیشمار تغییر، آنها باید اغلب بهصورت همزمان در بخشهای گوناگون شرکت، توانمندیهایی را توسعه دهند. ما میتوانیم این توانایی را «یکساندستی» بنامیم.
توسعه توالی درست استراتژیهای تغییر با شناسایی و تشخیص آغاز میشود. هفت پرسش تشخیصی که رهبران باید در آغاز بپرسند:
۱- ضرورت و فوریت کنارهگیری از وضعیت کنونی تا چه اندازه است؟
۲- شرایط هدف تا چه اندازه شفاف است؟
۳- مسیرهای دستیابی به اهداف تا چه اندازه شفاف است؟
۴- آیا باید به تنهایی به سوی هدف برویم یا باید همکاری کنیم یا به رقابت بپردازیم؟
۵- گامهای تغییر مورد نیاز ما کدامند؟
۶- استراتژی بهینه برای هر یک از گامها چیست؟
۷- آیا از توانمندیهای مورد نیاز برخورداریم و اگر نیستیم، آنها را چگونه باید ایجاد کنیم؟
هنگامی که نوبت به دگرگونی میرسد، به جستوجوی سادگی وسوسه میشویم. ما بهطور کلی رویکردی ساده را برای تغییر بر میگزینیم، که اغلب بیش از تغییر با مسیر برنامهریزی شده نیست. ولی تغییر یک نظام پیچیده، هرگز کار سادهای نیست. رویکرد بهتر، توجه به پیچیدگی، ریسکها، و ناشناختهها و به کارگیری استراتژیهای تغییر مناسب برای بخشهای گوناگون مسیر است.
۱- تحقیق روی شکل سطح زمین که پستی و بلندیهای سطح زمین را بررسی میکنند.
شروط رهبری، استراتژی حکومتی در خنثیسازی تهدیدها و شروط ورود به استراتژی گرفتن امتیازات بیشتر است
گروه سیاسی ــ سخنگوی اسبق وزارت امور خارجه در رابطه با شروط مطرح شده از سوی رهبری درباره مذاکرات برجامی با اروپا، در دیدار با کارگزاران نظام گفت: این شروط هادی دولت در پیچ و خمهای نبرد دیپلماتیک است و میتواند نوعی استراتژی مهم حکومتی برای خنثیسازی تهدیدات و گرفتن امتیازات بیشتر از طرف مقابل از موضع قدرت باشد.
«سید محمدعلی حسینی»، سخنگوی اسبق وزارت امور خارجه در گفتوگو با خبرنگار ایکنا شروطی که رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با کارگزاران نظام در رابطه با ماندن ایران در برجام مطرح کردند را هادی دولت در پیچ و خمهای نبرد دیپلماتیک دانست و در ادامه تصریح کرد: رهبری معظم انقلاب تا آنجا که شرایط ایجاب نکند هرگز در امور دولتی و سایر قوا دخالت نمیکنند و بر اساس احترامی که به رأی مردم قائل هستند حتی به دولت هم کمک میکنند و پشتیبان هر دولتی بودهاند، لذا بیاناتی که ایشان در دیدار با کارگزاران نظام مطرح کردند به دلیل نوع دشمنی آمریکا و افرایش تهدیدات بدخواهان نظام، جدای از شروط حکومتی برای ادامه مذاکرات و ماندن ایران در برجام، میتواند نوعی استراتژی مهم حکومتی برای خنثیسازی تهدیدات و گرفتن امتیازات بیشتر از طرف مقابل از موضع قدرت باشد.
وی در رابطه با این موضوع که شکاف به وجود آمده میان اروپا و آمریکا تا چه اندازه میتواند به سود منافع ملی باشد، گفت: اینکه خروج یکجانبه آمریکا از یک توافقنامه بینالمللی، موجب خشم اروپا شده را نباید منکر شد و دلیل خشم اروپاییان از این است که آنها از بیثباتی نظام بینالملل و بیاعتبار شدن قطعنامههای بینالمللی هراس دارند. همچنین کشورهای عضو اتحادیه اروپا بهویژه امضاءکنندگان برجام بر این باورند که ترامپ با تصمیم اخیرش میخواهد قدرت بازیگری این اتحادیه را کاهش دهد.
حسینی با بیان این مطلب که نباید خیلی به اختلاف موجود میان این دو بازیگر مهم نظام بینالملل خوشبین بود، تصریح کرد: حجم بالای مبادلات اقتصادی اروپا با آمریکا به هیچوجه شروط ورود به استراتژی قابل مقایسه با ایران نیست. همچنین بهدلیل اینکه نظام اقتصادی اروپا بر اساس سیستم اقتصادی لیبرال بنانهاده شده و دولتهای اروپایی از نوع دولتهای رفاه هستند، نمیتوانند خیلی شرکتهای بزرگ را وادار به ادامه همکاری با ایران کنند. بنابراین با این تفاسیر اروپا در برابر آمریکا، قدرت بازیگری چندانی ندارد چون مهمترین شرکتهای اروپایی که میتوانند بر بهبود وضعیت اقتصادی ما تأثیرگذار باشند و مقدمهای برای ورود ما به عرصه اقتصاد جهانی قلمداد شوند، به بانکهای آمریکایی وابسته هستند و از اینکه آمریکا آنها را از ورود به بازار سرشار از سودش محروم کند، واهمه دارند.
وی ادامه داد: البته از یک جنبه شکافی که بین این دو به وجود آمده نوعی امتیاز برای ما محسوب میشود و این امتیاز از این حیث است که ما به دنیا تعهد خودمان را نشان دادیم و به افکار عمومی جهان فهماندیم آنطور که آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران تبلیغات و ما را مخل امنیت جهانی معرفی میکرد، خروج یکجانبه و غیرقانونی ایالات متحده از برجام، در اصل بر هم زننده امنیت بینالمللی است و ایران برای حفظ امنیت منطقه و عمل به تعهدات خود فعلاً در برجام باقی مانده است.
حسینی در پایان به ضرورت حمایتهای رسانهای، مطبوعاتی و مجموعه جریانات سیاسی از دولت تأکید کرد و در این رابطه گفت: رهبری معظم انقلاب به خوبی و با ظرافت کلام در دیدار با کارگزاران نظام به تمامی رسانهها و جریانات سیاسی پیشنهاد کردند که در این مقطع حساس باید بر تقویت وحدت داخلی تأکید داشته باشند و از اتهامزنی به دولت خودداری کنند. در واقع امروز در این منظقه فضایی حاکم شده که دشمن مدام تلاش میکند تا ما را مسبب تمامی این مشکلات نشان دهد، پس هر نوع اتهامزنی و تضعیف دولت در داخل به نفع دشمنان نظام خواهد بود بهویژه در شرایطی که دیپلماتهای ما در حال مذاکره با اروپاییها هستند و وحدت کلامی ما پشتوانه خوبی برای آنها به شمار میرود. البته نباید انتقاد سازنده را رها کنیم.
دیدگاه شما