چرخهی عمر مدل کسبوکار
شما در حال خواندن درس چرخهی عمر مدل کسبوکار از دورهی Business Model هستید.
عمر فقط برای انسان و جانوران و گیاهان نیست، بلکه از اتوموبیل و ملک مسکونی و خودکار گرفته تا برنامههای بازاریابی و شرکتها و کارخانجات، روزی متولد میشوند و روزی به پایان میرسند. در این میان، عمر هر پدیده شامل مراحل مختلفی است که چرخهی عمر آن را تشکیل میدهند و در این درس بهصورت ویژه از چرخهی عمر مدل کسبوکار صحبت میکنیم.
به واسطهی کاربردی بودن مفهوم چرخهی عمر در علوم مختلف، بسیاری از دوستان تا حدی با موضوع این درس آشنا هستند و با تکیه به دانستههای قبلی از این درس عبور میکنند اما با توجه به اهمیت آن از شما میخواهیم که خودتان را با سؤالات زیر ارزیابی کنید و در صورتی که جوابتان درست نبود تا پایان درس همراهمان بمانید.
آیا عمر مدل کسبوکار حتماً روزی به پایان میرسد یا میتواند مطابق چرخهی عمر تکرار شود؟
پاسخ: قطعاً به پایان میرسد و چرخهی عمر به معنای زندگی دوبارهی یک مدل نیست.
اگر مدل کسبوکار حتماً روزی از بین میرود پس چرا میگوییم چرخهی عمر؟
پاسخ: چون میتواند به شکل دیگری از نو متولد شود، اما شکل قبلی آن میمیرد.
معیارهای تقسیمبندی چرخهی عمر به مراحل مختلف مثل بلوغ و افول چیست؟
پاسخ: هر چیزی که دلمان بخواهد! اما معمولاً از پارامتر سودآوری استفاده میکنند.
آشنایی با چرخهی عمر چه کمکی به نوشتن مدل کسبوکار میکند؟
پاسخ: مدل کسبوکار تابع زمان است و باید برای مرحلهی مشخصی از چرخهی عمر باشد، پس یک ضرورت و پیشنیاز است.
اگر تصمیم به همراهی گرفتید، توصیه میکنیم که در این درس ابتدا فایل صوتی را بشنوید و بعداً متن درسی را مطالعه کنید.
چرخهی عمر چیست؟
زندگی انسانها به بخشهای مختلفی مثل طفولیت، خردسالی، نوجوانی، جوانی، میانسالی، کهنسالی و … تقسیم میشود اما ملاک این تقسیمبندی چیست؟ راستش ما هم نمیدانیم، اما شک نداریم که سن شناسنامهای ملاک نیست و شاید تواناییهای فیزیکی و فکری را مبنا قرار دادهاند؛ مثلاً به کودکی که بدون سرپرست زنده نمیماند طفل و به شخصی که تجربه و توانایی مدیریت امور مهم و بحرانی را نداشته باشد نوجوان میگویند (صرفاً بهعنوان مثال) یا شاید تواناییهای ذهنی را مبنا قرار میدهند.
این مثال را انتخاب کردیم تا ببینید که عمر یک پدیده به شیوههای مختلفی قابل مرزبندی است و از پارامترهای مختلفی استفاده میشود.
حالا باید به این سؤال پاسخ دهیم که ارتباط این تقسیمبندیها با چرخهی عمر چیست؟ چرخهی عمر به مراحلی گفته میشود که یک پدیده در طول عمرش سپری میکند و این مراحل همان تقسیمبندیهای سلیقهای هستند که گفتیم. پس جای تعجب ندارد که بعضی منابع، عمر کسبوکار را به سه مرحله، بعضیها به چهار یا پنج مرحله و گروهی هم به دوازده مرحله تقسیم میکنند! چون معیارها و نظرات متفاوتی برای مرزبندی وجود دارد.
معمولاً میزان فروش، میزان سود یا میزان درآمد، رایجترین و عمومیترین معیارهایی هستند که برای مرزبندی عمر کسبوکار استفاده میشوند؛ یعنی یکی از این معیارها را انتخاب کرده و برمبنای تغییرات آن مرزبندی میکنیم. مثلاً فرض کنید که فروش مبنای مرزبندی باشد. در این حالت میتوانیم به دورانی که فروش بیثبات است و رشد زیادی ندارد، دورهی الف بگوییم و دورهای که فروش به ثبات میرسد را دورهی ب بنامیم.
مراحل زندگی مدل کسبوکار
همانطور که گفتیم، مرزبندی سلیقهای است؛ پس برای درک مراحل چرخهی عمر باید هدف آن را بدانیم.
با سوا کردن دورههای مختلف عمر، مشخص میشود که در هر دوره باید چه خواستهها و توقعاتی داشته باشیم و کدام کارها اولویت دارند. مثلاً نمیتوانیم کسبوکار نوپای خودمان را با کسبوکار بالغ دیجیکالا مقایسه کنیم چون آنها برای توسعهی بازارشان تلاش میکنند و ما به دنبال ورود به بازار هستیم.
خوشبختانه تشخیص دورهی عمر کسبوکار ساده است و امیدواریم پس از خواندن این درس، بهسادگی تشخیص دهید که در کدام دوره هستید و چه کارهایی اولویت دارند.
مدلی که برای این درس انتخاب کردیم، عمر کسبوکار را به چهار مرحلهی استارتاپ، رشد، بلوغ و افول تقسیم میکند:
البته در دنیای واقعی قرار نیست که پارامتر مورد نظر (مثلاً سود) مطابق تصویر بالا و بهصورت خطی تغییر کند، بلکه این تصویر جنبهی آموزش دارد و نشان میدهد که کسبوکار در شروع به آرامی رشد میکند (استارتاپ)، به مرور سرعت رشد آن زیاد میشود (رشد) تا جایی که به پایداری برسد (بلوغ) و پس از آن شاهد نابودی کسبوکار خواهیم چرخهی کسبوکار بود. نسخهی واقعیتر این نمودار شبیه زیر است:
در اینجا یک نکتهی مهم را باید طرح کنیم، عمر خیلی از کسبوکارها شبیه نمودار زیر است:
این کسبوکارها در مرحلهی افول یا حتی قبل از آن (در زمان بلوغ) ساختارهای خود را تغییر میدهند و با مدل کسبوکار جدیدشان دوباره مراحل استارتاپ، رشد و بلوغ را تجربه میکنند. به عنوان مثال کمپانی فورد بارها روش کارش را تغییر دادهاست و هنوز هم با قدرت زندگی میکند اما نوکیا (در حوزهی تلفن همراه) تأخیر زیادی برای تجدید مدل کسبوکارش داشت و باعث شد که تا مرز نابودی پیش رود.
نکتهی دیگری که در نمودار دیده میشود آن است که کسبوکار پس از ورود مجدّد به استارتاپ (بخش آبی)، هنوز هم سودآوری نسبتاً بالایی دارد و دوران سخت استارتاپ اول (سبز کمرنگ) تکرار نمیشود چون به منابع بیشتری دسترسی دارد و شناخته شده است. مثلاً اگر ایرانخودرو مجدداً به مرحلهی استارتاپ وارد شود، کماکان سودآوری بالایی خواهد داشت (با وجود کاهش سود احتمالی) و از سود صفر شروع نمیکند.
البته توجه کنید که نمودار رسم شده صرفاً یک مثال است و سوددهی یک کسبوکار میتواند رفتار متفاوتی داشته باشد، گاهی اُفت سود تا رسیدن به نقطهی صفر یا حتی منفی (زیر نمودار افقی) ادامه دارد، گاهی هم کسبوکار به مرحلهی رشد مجدّد نمیرسد.
بهنظرتان ققنوس وجود دارد؟ افسانهها روایت میکنند که همیشه یک ققنوس زنده وجود دارد که هزار سال زندگی میکند و در اواخر عمرش روی هیزم مینشیند و آواز میخواند و هیزمها را آتش میزند و میسوزد و از خاکستر آن تخمی پدیدار میشود که آن هم آتش میگیرد و سیمرغ جدید متولد میشود.
سیمرغ جدید از خاکستر همان سیمرغ قدیمی متولد شده است، یکی نیستند اما به هر حال قاعده رعایت میشود و همیشه یک سیمرغ در جهان هستی زندگی میکند.
کسبوکارها هم بیشباهت با سیمرغ نیستند! روشهای کنونی آنها شاید به نتیجه برسد و نتایج درخشانی داشته باشد اما روزی عمرشان به پایان میرسد و اگر توانا باشند، از همان چیزی که هست، با همان نام و همان ویژگیها، کسبوکار جدیدی متولد میشود.
مرحلهی استارتآپ (Startup Stage)
فعالیت یک کسبوکار برپایهی فرضیات و حدسیاتی شروع میشود که هنوز اثبات نشدهاند و نتیجهبخش بودن آنها معلوم نیست، مثلاً محصول یا خدمتی طراحی میشود که قبلاً نمونهی آنها برای مشتریان عرضه نشده است یا کانالهای جدیدی استفاده میشود که بازدهی آنها معلوم نیست. طبیعی است که بخشی از این فرضیات اشتباه هستند و کسبوکار باید با آزمون و خطا آنها را اصلاح کند.
به این مرحله از عمر کسبوکار استارتاپ گفته میشود، مرحلهای که کسبوکار به شکل اصلی خود نرسیده است و دائماً تغییر میکند تا با آزمون و خطا به عملکرد بهتری برسد و به عبارتی، بلوکهای بوم مدل دائماً اصلاح میشوند تا اجزای کسبوکار به وضعیت مطلوب برسد.
حالا میدانیم که یک کسبوکار در مرحلهی استارتاپ نباید از برندهای بزرگ تقلید کند و برنامههای تبلیغاتی بزرگی در نظر داشته باشد، چون هنوز محصولات و خدمات و کانالها و راهبردها در مرحلهی آزمون و خطا هستند و این هزینه منطقی نیست، یا تیراژ تولید نمیتواند زیاد باشد چون شاید محصولات به دلایلی که قبلاً پیشبینی نکردیم برای مشتریان جذاب نباشند.
یک کارآفرین هوشمند تلاش میکند که در این مرحله با کمترین هزینه، عدم قطعیتها را به قطعیت تبدیل کند.
خیلی وقتها در مرحلهی استارتاپ مشخص میشود که کسبوکار قابلیت توسعه ندارد یا انتظاراتی که وجود داشته است قابل تحقق نیستند یا شرایط محیطی برای توسعه فراهم نیست و … که باعث میشود به صورت اساسی تغییر کند یا برای همیشه و بدون صرف چرخهی کسبوکار هزینههای گزاف کنار گذاشته شود.
روزهای اولی که ویکیتولید راهاندازی شد احتمالاً جز خودمان بازدیدکنندهی دیگری نداشت و در راستای مدل کسبوکارمان، محتویات کاملاً تخصصی در حوزهی فرایندهای ساخت نوشته شد، مشاورهی آنلاین با تیکت برگزار کردیم و … اما ارزیابیها نشان داد که اولاً محتویات کاملاً تخصصی (سرشار از روابط ریاضی و جداول) طرفداران زیادی ندارد و دوماً زمان کافی برای مشاورهی آنلاین نداریم، پس مدل کسب و کار اولیه را تغییر دادیم و مجدداً آزمون و خطا کردیم تا به یک مدل مطلوب برسیم و این فرایند بارها تکرار شد.
کاربران ما کم کم بیشتر میشدند و به روزی ۵۰ نفر و ۱۰۰ نفر رسیدند اما هیچ تمایلی به بیشتر شدن آنها نداشتیم، چون هنوز شیوهی دقیق کار معلوم نبود و دائماً در حال آزمون و خطا بودیم و تعداد زیاد کاربران میتوانست هزینهی اشتباهاتمان را بیشتر کند.
بهصورت کلی مدیران کسبوکار در مرحلهی استارتاپ به دنبال پاسخ سؤالات زیر هستند:
چرخه کسب و کار چیست؟
نوساناتی که در فعالیت های اقتصادی رخ می دهد و فراز و نشیب های مربوط به آن را به اصطلاح چرخه اقتصادی چرخهی کسبوکار می نامند. چرخه کسب و کار را می توان در دوره های سلامت مالی و افزایش و کاهش آن مشاهده کرد.
فعالیت های چرخه کسب و کار عموما نامنظم و به صورت بالا و پایین در فعالیت های اقتصادی دیده می شود. به این صورت که زمانی که در چرخه کسب و کار هستیم اقتصاد دارای رشد مثبت شده و حتی به صعودی ترین حالت خود می رسد اما پس از آن دچار یک سیر نزولی خواهد شد که با خود رکود اقتصادی همراه باد رشد منفی را به همراه دارد. پس از این دوره رکود اقتصادی به پایان می رسد و سیر صعودی اقتصادی از سر چرخهی کسبوکار گرفته می شود . این نوسانات در هر سیستم اقتصادی ممکن است دیده شود.
در خصوص عوامل کسب و کار نظریه های مختلفی ارائه شده است اما تا کنون هیچ یک از آن ها به صورت کامل دلایل این پدیده را نمایان نکرده است.
لازم به ذکر است که چرخه کسب و کار به هیچ عنوان قابل پیش بینی نبوده و منظم نیست و تمامی زمان بندی ها کاملا تصادفی می باشد.
در واقع یک چرخه کسب و کار با 3 مرحله پشت سر هم مورد شناسایی قرار می گیرد:
انقباض و یا رکود اقتصادی: در این حالت قیمت ها پایین می آید و تمایل به خرید و فروش بیشتر نمایان است. این حالت بیشتر در زمانی رخ می دهد که اقتصاد دچار رکود بوده و به کف رسیده است.
انبساط و یا رشد اقتصادی : در این حالت اقتصاد دارای رشد می شود و فعالیت های اقتصادی دچار رونق و پیشرفت می شوند و سوداوری های تجاری نماد این مرحله اقتصادی است.
قله اقتصادی: این حالت زمانی رخ می دهد که بازار اقتصاد داغ است و حالتی غیر منطقی دارد. وجود این پدیده در اقتصاد باعث پیدا شدن چهره تورم می شود.
چرخه حیات کسب و کار کارآفرینانه
صاحب نظران مختلف ، مراحل ایجاد و توسعه کسب و کار های کوچک را در قالب های متعددی تقسیم بندی کرده اند. به طور سنتی چرخه ی حیات این نوع کسب و کار ها را می توان در قالب پنج مرحله بررسی کرد :
1 – مرحله ی ایجاد کسب و کار :
مرحله ی اول شامل فعالیت های مرتبط با شکل گیری اولیه کسب و کار است. در مرحله ی آغازین ، فرآیند کارآفرینانه ایجاد شده و خلاقیت مورد نیاز است. برای انباشت و کسب منابع مالی و غیر مالی ، به خلاقیت ، ارزیابی و شبکه سازی است . در این مرحله؛ هدف کلی، ماموریت و جهت کسب و کار در قالب استراتژی کار آفرینانه مشخص می شود.
2 – مرحله ی شروع کسب و کار :
در این مرحله، فعالیت های لازم برای ایجاد برنامه ی رسمی کسب و کار، جست و جوی سرمایه، انجام فعالیت های بازاریابی و ایجاد تیم کارآفرینانه ی موثر انجام می گیرد.
3 –مرحله رشد :
این مرحله نیازمند تغییرات مهمی در استراتژی کارآفرینانه است. زیرا اگر رقبا و دیگر نیروهای بازار ، مشغول ایجاد تغییر و تحول در استراتژی های خود هستند و چالش های جدیدی پیش روی کسب و کارها قرار می گیرد . در این مرحله، رشد و انتقال از رهبری انفرادی کارآفرینانه به رهبری تیم گرای مدیریتی مطرح است .
4 - مرحله ی تثبیت کسب و کار :
این مرحله هم نتیجه ی شرایط بازار و هم تلاش های کارآفرینان است. در طول این مرحله، رقابت شرکت ها و بی تفاوتی مشتریان نسبت به کالا ها و خدمات کارآفرینان افزایش می یابد و بازار اشباع می شود. علاوه بر آن ، میزان فروش کسب و کار، حالت ثابتی به خود می گیرد و شرکت باید در مورد سه تا پنج سال آینده ی خود برنامه ریزی کند و نوآوری برای موفقیت آینده کسب و کار حیاتی است.
5 – مرحله نوآوری یا افول:
شرکت هایی که به نوآوری توجه نمی کنند، سرنوشتی جز نابودی نخواهند داشت. شرکت هایی که از نظر مالی موفقیت داشته اند، اغلب تلاش می کنند تا شرکت های نوآورانه ی دیگر را صاحب شوند و بدین طریق از رشد خود اطمینان یابند . همچنین تعدادی از شرکت ها، تولید محصولات یا خدمات جدیدی را دنبال می کنند.
همه ی مراحل چرخه ی زندگی کسب و کارهای کارآفرینانه از دیدگاه استراتژیک اهمیت دارند و هر کدام از این مراحل به استراتزی های متفاوتی نیازمندند.
دانلود مقالات ISI درباره چرخه کسب و کار، سیکل تجاری + ترجمه فارسی
چرخه کسب و کار، به نوسانات در فعالیت های اقتصادی گفته می شود. این نوسانات براساس دوره های افزایش و کاهش سلامت مالی مشخص می شود. پارکین و بده تعریف زیر را از چرخه کسب و کار ارایه کرده اند: چرخه کسب و کار حرکت های بالا و پایین دوره ای اما نامنظم در فعالیت های اقتصادی است. چرخه کسب و کار به وسیله نوسانات در تولید ناخالص داخلی واقعی و دیگر متغیرهای اقتصاد کلان اندازه گیری می شود. چرخه کسب و کار یا سیکل تجاری (Business cycle) و نوسانات اقتصادی(Economic fluctuations) یکی از سرفصلهای مهم و مطرح در اقتصاد کلان است. چرخه کسب و کار یک پدیده منظم، قابل پیش بینی یا تکراری مانند نوسان آونگ ساعت نیست. زمان بندی آن تصادفی است و به میزان زیادی غیر قابل پیش بینی است. یک چرخه کسب و کار به صورت چهار مرحله زیر که پشت سر هم قرار می گیرند شناسایی می شود: انقباض: کند شدن سرعت فعالیت های اقتصادی. معمولاً با پایین آمدن قیمت ها و تمایل به فروش بیشتر همراه است. زمانی که اقتصاد به کف خود می رسد و معمولاً در رکود است. انبساط: زمانی که اقتصاد دوباره شروع به رشد می کند و فعالیت های اقتصادی تسریع می شود. این مرحله معمولاً با سودآوری تجارت مشخص می شود. قله (پیک): نقطه بالاتر یک چرخه کسب و کار. زمانی است که اقتصاد بیش از حد گرم و در وضعیت «سرزندگی غیر منطقی» است. در این جا تورم چهره خود را نشان می دهد. در طول چرخه کسب و کار، اقتصاد رشد می کند، به اوج می رسد و پس از آن سیر نزولی اقتصاد شروع می شود که به دنبال آن دوره ای از رشد منفی (رکود اقتصادی) به وجود می آید. سپس این رکود نیز پایان می یابد و چرخش رو به بالای بعدی آغاز می شود. تئوری چرخه های کسب و کار را به پزشکی فرانسوی به نام کلمنت جوگلار نسبت می دهند. وی در سال 1862 این نظریه را مطرح کرد و گفت که چنین نوساناتی از هر سیستم اقتصادی ای انتظار می رود. نظریه پردازان بعدی تئوری جوگلار را توسعه دادند.
در این صفحه تعداد 590 مقاله تخصصی درباره چرخه کسب و کار، سیکل تجاری که در نشریه های معتبر علمی و پایگاه ساینس دایرکت (Science Direct) منتشر شده، نمایش داده شده است. برخی از این مقالات، پیش تر به زبان فارسی ترجمه شده اند که با مراجعه به هر یک از آنها، می توانید متن کامل مقاله انگلیسی همراه با ترجمه فارسی آن را دریافت فرمایید.
در صورتی که مقاله مورد نظر شما هنوز به فارسی ترجمه نشده باشد، مترجمان با تجربه ما آمادگی دارند آن را در اسرع وقت برای شما ترجمه نمایند.
مقالات زیر هنوز به فارسی ترجمه نشده اند.
در صورتی که به ترجمه آماده هر یک از مقالات زیر نیاز داشته باشید، می توانید سفارش دهید تا مترجمان با تجربه این مجموعه در اسرع وقت آن را برای شما ترجمه نمایند.
انواع بازسازی در چرخه کسب و کار
نویسندگان: دکتر رحمن عابدینزاده نیاسر - پوریا روانستان/ [email protected] پیش از این گفته شد که ممکن است بازسازیها با توجه به شرایط در اشکال مختلفی ظاهر شوند، به همین دلیل است که هیچ مدل مشخصی برای بازسازی سازمان وجود ندارد. ریچارد مدن (Richard Madden) میگوید: «من چهار موقعیت بازسازی انجام دادهام. هیچ کدام شبیه دیگری نبوده است و هرکدام ملزومات متفاوت خود را داشتهاند که نیازمند راهحلهای مختلف و همچنین بهرهمندی از افراد مختلفی بودهاست.» انواع بازسازی و درصد وقوع آنها در جدول زیر ذکر شده است:
بازسازی فرآیند مدیریت: همانطور که گفته شد، مدیریت در نزدیک به 70 درصد موارد بازسازی تغییر میکند، چرا که خود عامل مشکل است. به همین دلیل بازسازی فرآیند مدیریت، مهمترین نوع بازسازی به شمار میرود. به شکلی که در برخی بررسیها و مصاحبههای صورت گرفته این بازسازی را تنها نوع واقعی بازسازی نامیدهاند. در این نوع از بازسازی، فرآیندهای مدیریتی عامل اصلی تغییریافته برای دستیابی به یک بازسازی بنیادین است. از آنجا که مدیریت دلیل اصلی سقوط بوده است، بنابراین این نوع بازسازی بر اصلاح ضعفهای مدیریتی تمرکز دارد. بسیاری از افراد بازسازی را شغل ترمیم موقتی یا یک افسانه میدانند، به گونهای که با یک جراحی ساده، مشکلات سود و هزینه بهصورت موقتی برطرف شود تا بتوانند شرکت یا بخشی از آن را بهعنوان یک واحد فعال به فروش برسانند. خریدار شرکت تصور میکند که شرکت مد نظر سالم است اما اصول اولیه تغییری نکردهاند. اگر خریدار از این موضوع آگاه باشد و قیمت خرید خود را با توجه به این موضوع تغییر دهد، ممکن است شانسی برای بازده سرمایه خود داشته باشد، در غیر اینصورت بستهای از مشکلات را خریداری میکند. تغییر عملکرد ضعیف، ساده نیست.
این نوع بازسازی نسبت به سایر انواع بازسازی بسیار سختتر است؛ به شکلی که برخی شرکتها ترجیح میدهند به روند موجود اعتماد کنند و دست به بازسازی نزنند. بنابراین مدیریت ضعیف موجود به کار خود ادامه میدهد تا به نقطهای برسد که مجبور به فروش همه یا بخشی از شرکت شود. بهعنوان مثال، بخش محصولات شرکت وستینگ هاوس در سال ۱۹۷۴، ۲۴ میلیون دلار ضرر داشت. این شرکت در سال ۱۹۷۵ تحت تملیک شرکت وایت کانسولیدیتد درآمد. وایت تولید شرکت را ۲۰ درصد افزایش داده و نیروی کار را ۱۵ درصد کاهش داد و با این کار توانست شرکت را به عاملی اساسی در سود تبدیل کند. بنابراین این نمونه نشان میدهد همانطور که مدیریت عامل سقوط است، میتواند کلید بازسازی موفق نیز باشد.
بازسازی اقتصادی: این نوع بازسازی که بهعنوان بازسازی چرخه کسبوکار نیز شناخته میشود، بیشترین تاثیر را در صنایع دورهای، همچون املاک و مستغلات، لوازم خانگی و. دارد. حدود نیمی از سقوطها به دلیل وضعیت بد اقتصادی رخ دادهاند و تقریبا یک مورد از شش مورد رشد شرکتها به دلیل رونق اقتصادی بودهاست. شاید بتوان گفت برخی از مدیران نجات خود را مدیون رونق اقتصادی هستند ولی شرکتهایی که مدیریت ضعیفی دارند هرگز نمیتوانند رکود اقتصادی را عامل سقوط خود بدانند. بازسازی اقتصادی مربوط به نوسانات اقتصادی نیست؛ بلکه حفظ یکپارچگی در مقابل این نوسانات است که میتواند کار بسیار دشواری باشد. میتوان عنوان کرد که «شانس» همراه برخی از مدیران بوده است که توانستهاند با یک رونق اقتصادی نجات پیدا کنند.
جفری چنین میگوید: «هنر مواجهه با این نوع بازسازی این است که کسبوکار را تا جایی زنده نگه دارید که اقتصاد بچرخد. این کار به اندازه تغییر جهت خط تولید و تمام متعلقات یک شرکت، نیازمند مهارت است.» رونق اقتصادی ممکن است بهصورت بدی شکل گیرد ولی شرکتی که مدیریت خوبی داشته باشد حتی در وضعیت بد نیز عملکرد بهتری نسبت به رقبای خود دارد. میتوان گفت فرآیندهای مدیریت خوب، کلید این کار هستند.
بازسازی محیط رقابتی: مدیران بازسازی معتقدند که عوامل رقابتی به آنها کمک کردهاست. در این میان دو عامل مهم وجود دارد. ۵۸ درصد از مدیران بازسازی معتقدند که افزایش حجم صنعت عامل تاثیرگذار بوده است و ۱۷ درصد افزایش رقابتی قیمتها را عامل اثرگذار دانستهاند. باید به این نکته توجه کرد که عوامل اقتصادی و رقابتی قطعا بر عملکرد شرکت تاثیر گذارند.
بازسازی پیشرفت محصول: این نوع بازسازی درصد کمی از بازسازیها را در بر میگیرد ولی میتواند بازگشت بزرگی در داراییهای شرکت ایجاد کند. پیشرفت محصول به دو صورت تحقق مییابد، پیشرفت در علایق مصرفکنندگان و پیشرفت علمی یا فنی.
زمانبندی در این نوع بازسازی از اهمیت ویژهای برخوردار است. شرکت سینمایی فاکس در سال ۱۹۷۷، فیلم آروارهها و در سال ۱۹۷۸ جنگ ستارگان را خلق کرد و توانست از منبع درآمد این دو محصول، ۴۸ میلیون دلار برای تملیک شرکت اسپن اسکینگ کسب کند. برخی شرکتها امید به بازسازی را وابسته به محصولی میدانند که با توسعه فنی در بازار پیشتاز است ولی جفری چنین معتقد است که پیشرفت تکنولوژی محدود است و نسبت به پیشرفت بازاریابی تاثیر کمتری دارد. بنابراین شرکتها میتوانند با تمرکز بر پیشرفت بازاریابی تاثیرگذاری بیشتری را تجربه کنند.
بازسازی مربوط به دولت: این نوع بازسازی کمترین رخداد را در میان انواع بازسازی به خود اختصاص میدهد و مربوط به اختیارات دولت مخصوصا در بخش قانونگذاری است. از جمله این موارد میتوان به تغییر عمده قوانین و مقررات، فسخ قراردادها، کنترلهای محیطی و کمک مستقیم دولت برای تامین مالی کوتاه مدت اشاره کرد. شرکت لاکهید و شرکت کرایسلر دو مثال بارز از بازسازیهای مربوط به دولت در کشور آمریکا هستند.
موارد ذکر شده مهم ترین نوع از بازسازیها هستند؛ همچنین ممکن است با توجه به شرایط مختلف، اشکال متفاوتی از بازسازی ظاهر شوند. عنصر کلیدی برای موفقیت هر بازسازی، درک و انرژی نیروی انسانی در شرکت گرفتار مشکل است. این عنصر خود نیازمند ارتباطات انسانی است که میتوان گفت نیروی انسانی در بیشتر موارد فاقد این ارتباطات هستند.
دیدگاه شما